گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر عاملی
جلد هفتم
سوره عنکبوت



اشاره
29 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم -
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 1 تا 27
37 الم [ 1] أَ حَسِبَ النّاس أَن یُترَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنّا وَ هُم لا یُفتَنُونَ [ 2] وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبلِهِم - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
304 مَن - فَلَیَعلَمَن اللّه الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعلَمَن الکاذِبِینَ [ 3] أَم حَسِبَ الَّذِینَ یَعمَلُونَ السَّیِّئات أَن یَسبِقُونا ساءَ ما یَحکُمُونَ [ 4] -قرآن- 1
کانَ یَرجُوا لِقاءَ اللّه فَإِن أَجَلَ اللّه لَآت وَ هُوَ السَّمِیع العَلِیم [ 5] وَ مَن جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفسِه إِن اللّهَ لَغَنِیٌّ عَن العالَمِینَ [ 6] وَ الَّذِینَ
آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات لَنُکَفِّرَن عَنهُم سَیِّئاتِهِم وَ لَنَجزِیَنَّهُم أَحسَنَ الَّذِي کانُوا یَعمَلُونَ [ 7] وَ وَصَّینَا الإِنسانَ بِوالِدَیه حُسناً وَ إِن
جاهَداكَ لِتُشرِكَ بِی ما لَیسَ لَکَ بِه عِلم فَلا تُطِعهُما إِلَی مَرجِعُکُم فَأُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 8] وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ
615 وَ مِنَ النّاس مَن یَقُول آمَنّا بِاللّه فَإِذا أُوذِيَ فِی اللّه جَعَلَ فِتنَۀَ النّاس کَعَذاب اللّه وَ لَئِن جاءَ - لَنُدخِلَنَّهُم فِی الصّالِحِینَ [ 9] -قرآن- 1
[ نَصرٌ مِن رَبِّکَ لَیَقُولُن إِنّا کُنّا مَعَکُم أَ وَ لَیسَ اللّه بِأَعلَمَ بِما فِی صُدُورِ العالَمِینَ [ 10 ] وَ لَیَعلَمَن اللّه الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعلَمَن المُنافِقِینَ [ 11
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لنَحمِل خَطایاکُم وَ ما هُم بِحامِلِینَ مِن خَطایاهُم مِن شَیءٍ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ [ 12 ] وَ لَیَحمِلُنَّ
أَثقالَهُم وَ أَثقالًا مَعَ أَثقالِهِم وَ لَیُسئَلُن یَومَ القِیامَۀِ عَمّا کانُوا یَفتَرُونَ [ 13 ] وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلی قَومِه فَلَبِثَ فِیهِم أَلفَ سَنَۀٍ إِلاّ خَمسِینَ
780 فَأَنجَیناه وَ أَصحابَ السَّفِینَۀِ وَ جَعَلناها آیَۀً لِلعالَمِینَ [ 15 ] وَ إِبراهِیمَ إِذ قالَ - عاماً فَأَخَ ذَهُم الطُّوفان وَ هُم ظالِمُونَ [ 14 ] -قرآن- 1
لِقَومِه اعبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوه ذلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 16 ] إِنَّما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّه أَوثاناً وَ تَخلُقُونَ إِفکاً إِن الَّذِینَ تَعبُدُونَ مِن
دُونِ اللّه لا یَملِکُونَ لَکُم رِزقاً فَابتَغُوا عِندَ اللّه الرِّزقَ وَ اعبُدُوه وَ اشکُرُوا لَه إِلَیه تُرجَعُونَ [ 17 ] وَ إِن تُکَذِّبُوا فَقَد کَذَّبَ أُمَم مِن قَبلِکُم وَ
664 قُل - ما عَلَی الرَّسُول إِلاَّ البَلاغ المُبِین [ 18 ] أَ وَ لَم یَرَوا کَیفَ یُبدِئ اللّه الخَلقَ ثُم یُعِیدُه إِن ذلِکَ عَلَی اللّه یَسِیرٌ [ 19 ] -قرآن- 1
سِیرُوا فِی الَأرض فَانظُرُوا کَیفَ بَدَأَ الخَلقَ ثُم اللّه یُنشِئ النَّشأَةَ الآخِرَةَ إِن اللّهَ عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 20 ] یُعَذِّب مَن یَشاءُ وَ یَرحَم مَن
یَشاءُ وَ إِلَیه تُقلَبُونَ [ 21 ] وَ ما أَنتُم بِمُعجِزِینَ فِی الَأرض وَ لا فِی السَّماءِ وَ ما لَکُم مِن دُونِ اللّه مِن وَلِیٍّ وَ لا نَصِ یرٍ [ 22 ] وَ الَّذِینَ کَفَرُوا
بِآیات اللّه وَ لِقائِه أُولئِکَ یَئِسُوا مِن رَحمَتِی وَ أُولئِکَ لَهُم عَذاب أَلِیم [ 23 ] فَما کانَ جَوابَ قَومِه إِلاّ أَن قالُوا اقتُلُوه أَو حَرِّقُوه فَأَنجاه اللّهُ
647 وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَ ذتُم مِن دُونِ اللّه أَوثاناً مَوَدَّةَ بَینِکُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا ثُمَّ - مِنَ النّارِ إِن فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوم یُؤمِنُونَ [ 24 ] -قرآن- 1
یَومَ القِیامَۀِ یَکفُرُ بَعضُ کُم بِبَعض وَ یَلعَن بَعضُ کُم بَعضاً وَ مَأواکُم النّارُ وَ ما لَکُم مِن ناصِ رِینَ [ 25 ] فَآمَنَ لَه لُوطٌ وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی
رَبِّی إِنَّه هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 26 ] وَ وَهَبنا لَه إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ جَعَلنا فِی ذُرِّیَّتِه النُّبُوَّةَ وَ الکِتابَ وَ آتَیناه أَجرَه فِی الدُّنیا وَ إِنَّه فِی الآخِرَةِ
صفحه 32 از 244
2 آیا مردم چنین میپندارند که چون « الم » . 524 [ صفحه 51 ] ترجمه: بنام خداي بخشندهي مهربان - لَمِنَ الصّالِحِینَ [ 27 ] -قرآن- 1
گفتند: مؤمن هستیم آزادند و نباید گرفتار و آزموده شوند 3 با اینکه مردم در گذشتهي پیشین را بگرفتاریهاي جور بجور آزمودیم
تا از پیشگاه خداوند نمودار شوند آنها که راستگو هستند و آنها که دروغ میگویند 4 و آیا آنها که بد میکنند گمان میکنند از ما
جلو رفتهاند [و دسترسی بآنها نداریم!] چه بد قضاوتی بسود خود میکنند. 5 ولی هر کس امیدوار بدیدار حق است بداند هنگام معیّن
خداوندي خود فرا میرسد چه خداوند شنوا است و دانا 6 پس هر کس کوششی کند بسود خود کرده است چون خداي بینیاز از همه
جهانیان است 7 و آنها که مؤمن شدند و نکوکاري پیشه کردند البتّه گناهان شان سترده میشود و بهتر از آنچه کردهاند پاداش
میگیرند 8 و [بهترین نکوکاري اینکه است که ما] بانسان سفارش کردیم با پدر و مادر خوشرفتار باش تا آنجا که اگر با تو بستیزند
که مشرك شوي و آنرا که خداي خود نمیدانی آفریننده خود بنامی، فرمانشان مبر که روزي خواهد رسید همگیتان بسوي من باز
گردید و خبردارتان کنم چه میکردید 9 و [چه سزا می بینید. و آن روز است که] مؤمنین نیکو کار را به شمار صالحین در میآوریم
10 ولی دستهاي از مردم میگویند: مؤمن هستیم و چون در راه حق آزاري ببینند میپندارند که اینکه گرفتاري از سوي مردم همان
عذاب خداوندي است [و در ایمان خود سستی میکنند] و اگر از سوي حق کومکی رسد و آسایشی باشد میگویند: ما با شما بودیم
و مسلمان هستیم ولی چه کوته فکري [مگر خدا نمیداند مردم چه در دل دارند!] 11 البتّه خدا میداند آنها که مؤمن هستند و آنها که
منافق هستند 12 [چنانکه خبردار است از [ صفحه 52 ] سخنان] کافران که بمؤمنین گفتند: شما با ما همفکري کنید و پیرو ما شوید و
ما گناهان شما را بر دوش میکشیم. البتّه آنها دروغ میگویند که هرگز نتوانند چیزي از گناهان دیگران را بگردن خود بگیرند 13 چه
باید بار سنگین گناهان خود را ببرند و هم سنگینی گناهان آنها را که گمراه کردهاند. و برستاخیز درگیر تهمت و دروغ خود هستند
14 [اینک یادي از گذشته:] ما نوح را براي مردم خودش بپیغمبري فرستادیم و او سالیانی هزار و پنجاه کم بمیان آنها بماند و
پندشان داد ولی ستم کار بودند و گرفتار طوفان شدند 15 و او را با آنها که به کشتی بودند از طوفان رهاندیم و نشانهي عبرت
جهانیان کردیم 16 و نیز ابراهیم را فرستادیم و او بمردم خود گفت: خدا را بپرستید و تقوي پیشه کنید که اینکه براي شما بهتر است
اگر [خیر و صلاح خود را تشخیص دهید و] بدانید 17 جز اینکه نیست که شما بتهائیرا غیر خدا میپرستید و خود خدائی از پیش خود
به دروغ میسازید! چه آنها را که بغیر خدا میپرستید اختیار ندارند که روزي بشما رسانند. پس روزي خود از خدا بخواهید و او را
بپرستید و شکرش کنید که بسوي او باز میگردید 18 و اگر سخنم باور ندارید [مرا باکی نیست] که پیش از شما نیز چنین بودند، و
بر فرستاده نیست جز که بدرستی پیغام رساند و بس 19 [آیا مردمیکه منکر پیغمبرانند] نظر نکردهاند و نیندیشیدهاند که خداوند
چگونه آغاز خلقت کرد! [پس همینطور] پدیدار میکند پیدایش واپسین را و اینکه کار بپیشگاه قدرت پروردگار آسان است و
زحمتی ندارد 20 [اي محمّد باز براي بیداري اینکه مردم] بگو: در زمین گردش کنید و بنگرید چگونه اینکه آفریدهها آغاز شده
است پس باز هم همو دوباره پدیدار میکند آن پیدایش که در آخرت است [و دنبالهي اینکه زندگی است] چون خداوند تواناي بر
همه چیز است. 21 و او است که هر کس را بسرنوشت معیّن کرده گرفتار میکند و آنرا که بخواهد میبخشد چون شما را بسوي او بر
میگردانند 22 پس چه در زمین باشید یا بآسمان نتوانید او را بیچاره کنید و جز خدا دوست و یاور ندارید 23 [پس] آنها که [ صفحه
53 ] منکر آیات خدا و روز رستاخیز هستند اینان ناامید از مهر و رحمت ما هستند و آزار دردناك در انتظار دارند 24 و ملّت ابراهیم
و مردم او [از همین گونه کسان بودند که] سخنان او را پاسخی نداشتند جز اینکه با یکدگر گفتند: ابراهیم را بکشید یا بسوزانید
ولی خداوند او را از آتش نجات داد و البتّه در اینکه سرگذشت نشانهها است براي مردمی که مؤمن هستند [تا بیندیشند و باور کنند
25 که او چیزي نمیخواست و باري بر دوش کسی نمیگذاشت جز اینکه] ابراهیم گفت: اینکه بتپرستی شما در برابر حق جز اظهار
دوستی و سازگاري چند روزهي زندگی با یکدگر نیست و سپس رستاخیز است که منکر یکدگر شوید و دستهاي نفرین بدستهي
دیگر کند و جایتان آتش باشد و براي شما یاور و فریادرسی نباشد. 26 [از آن گروه] لوط بابراهیم گروید و گفت: من بسوي
صفحه 33 از 244
پروردگار خود هجرت میکنم [و از اینکه مردم و افکارشان دست بر میدارم براي رسیدن بحق]ّ که او برتر است و داناتر 27 و ما
بابراهیم اسحاق را دادیم و یعقوب و در نسل آنها پیغمبري و کتاب معیّن کردیم و در دنیا مزد نیکوکاري او را دادیم و بسراي دیگر
در دستهي صالحین و رستگاران شمرده خواهد شد. سخن مفسّرین: تبیان: شماره آیههاي اینکه سوره را همگی شصت و نه آیه
گفتهاند ولی در تفصیل آیهها اختلاف است یعنی هر کسی جمله یا کلمه ایرا آخر آیه دانسته است. مجمع: در شمارهي آیهها
را آخر آیه دانستهاند. و در « تَقطَعُونَ السَّبِیلَ » را آخر آیت اوّل دانستهاند و قاریهاي حجاز جملهي « الم » اختلاف نیست و مردم کوفه
220 و عکرمه گفته است: تمام اینکه سوره - 143 -قرآن- 191 - را آخر آیه دانستهاند. -قرآن- 118 « مُخلِصِ ینَ لَه الدِّینَ » بصره و شام
بمکّه نازل شده است. و قتاده و إبن عبّاس گفتهاند: همگی بمدینه آمده است. حسن بصري گفته است: ده آیه از اوّل به مکّه بوده
2 تبیان: قتاده گفته است گروهی از « الم أَ حَسِبَ النّاس أَن یُترَکُوا » . است و بقیّه بمدینه و روایت دیگر از إبن عبّاس نیز همین است
42 [ صفحه 54 ] مکّه از آنجا بیرون شدند تا میهن خود رها کنند و بمدینه حضور پیغمبر صلی اللّه علیه و آله روند - مردم -قرآن- 1
کافران جلوشان را گرفتند و آنها بر گشتند و اینکه آیت براي اینکه سستی آنها آمد و باز چون اینکه آیه شنیدند از آنجا بیرون
تا آخر، و بعضی « وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا » شدند و پارهاي شان کشته شدند و پارهاي آسوده ماندند براي آنها اینکه آیه نازل شد
گفتهاند: آیه براي عمّار و آنها که نزدیک مکّه بودند نازل شد، بعضی دیگر گفتهاند: براي آنهائی نازل شد که مسلمان شدند که
بهترین نظرها اینکه است که اسم « الم » مسلمان شدند و چون جهاد و زکات واجب شد از انجام آن خودداري کردند. و در معنی
377 کشف نوشته: الف اشارت است فرا اللّه، لام اشارت است فرا - سوره باشد مثل دیگر حروف مقطّعهي اوّل سورهها. -قرآن- 347
جبرئیل، میم اشارت است فرا محمّد، ربّ العزّه سوگند یاد میکند بالهیّت خویش و به امانت جبرئیل و بصدق نبوّت محمّد که وحی
کننده منم و آرنده جبرئیل و پذیرنده محمّد از حق جل جلاله میل روانه، از جبرئیل خیانت روا نه، از مصطفی محمّد تهمت روا نه.
حسینی نوشته: حروف مقطّعه جهت تأخیر خلق است تا دانند که کسی را بحقایق اینکه کتاب راه نیست و عقل هیچ کامل از کنه
و در حروف اوّل اینکه سوره گفتهاند الف، اشارت است « خرد عاجز و فهم در وي گم است » : معرفت اینکه کلام آگاه نی مصراع
« مجید » . منم اخلاص در عبادت فرو مگذار « لطیف » منم روي بطاعت من آر « اللّه » باسم اللّه، و لام بلطیف و میم بمجید. میفرماید که
منم بزرگی دیگران را مسلّم مدار. تأویلات کاشانی: آن حقیقتی که در برابر غیر، علم است و بس و رابطهاش با دیگران آفرینش
است و آغاز چنین اقتضا کرده است که رها نکند مردم را بآنچه در ظاهر سخنی بحق میگویند و کاري میکنند تا در نقصان و غفلت
خود بمانند و پردهي پندار در جلو چشم بدارند بلکه بگرفتاریهاي جور بجور و سختیها آنها را میآزماید تا آمادگی که در نهاد خود
دارند نمودار شود و بآن مقام که میشود برسند [ صفحه 55 ] برسند و بالا روند چون حق جل و علا دوست دارد آن کمالات
اندوختهي در عین جمع و وحدت بصورت کثرت و تعدّد نمودار شود آنها را در اعیان ثابتهي بنی آدم بودیعت نهاد و در عالم
« کنت کنزا مخفیّا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق کی اعرف » کثرت و شهود بصورت افراد نمودار کرد چنانکه حدیث قدسی است
و حقیقت حق پرستی و ایمان آنها را بخوشیها و گرفتاریها در نظرشان یکسان کرد تا نموداري صفات حق در وجود آنها موجب
شناسائی و معرفت آنها شود و در آخر کمالات خود مظهر صفات حق شوند، چنانکه در آغاز پیدایش معدن و مخزن صفات حقّ
بودند چون بآنجوري میتوانند رسید که در آغاز مناسب با آن بودهاند. روح البیان: در کتاب بوستان در وصف عاشقان گفته است:
دما دم شراب الم در کشند || و گر تلخ بینند دم در کشند بلاي خمار است در عیش مل || سلحدار خار است با شاه گل نه تلخ
است صبري که بر یاد اوست || که تلخی شکر باشد از دست دوست اسیرش نخواهد رهائی ز بند || شکارش نجوید خلاصی ز بند
صافی: از امام موسی علیه السّلام روایت است که عبّاس عموي پیغمبر صلی اللّه علیه و آله حضور علی علیه السّلام رفت و گفت بیا
با هم برویم تا مردم با تو بخلافت بیعت کنند فرمود: یقین داري که مردم با من بیعت میکنند! گفت: بلی، فرمود: پس نتیجهي اینکه
3 مجمع: از علی علیه السّلام نقل است که بضم یاء و کسر لام « فَلَیَعلَمَن اللّه الَّذِینَ- تا آخر » ! آیه و آزمایش مردم کجا نمودار میشود
صفحه 34 از 244
دوّم قرائت فرموده است تا از مصدر اعلام باشد و معنی چنین باشد خداوند اعلام معرّفی میکند راستگویان و دروغگویان را و همین
5 «ِ مَن کانَ یَرجُوا لِقاءَ اللّه » 39- قرائت از امام صادق علیه السّلام و محمّد بن عبد اللّه بن الحسن و زهري نقل شده است. -قرآن- 1
کشف نوشته: پیر طریقت گفت: الهی تو را آن کس بیند که تو را در ازل دید و وي تو را دید که دو گیتی او را نابدید و تو را -
36 [ صفحه 56 ] او دید که نادیده پسندید. عبد العزیز بن عمر گفت: شما را توانا کردم تا دیدار من بر تاوستید، و اشنوا - قرآن- 1
طبري: یعنی «ٍ فَإِن أَجَلَ اللّه لَآت » . کردم تا سخن من برتاوستید، و بوي خویش بر شما دمانیدم تا از من آگاه شدید و با من بماندید
وَ» 34- هنگامیکه خداوند براي برانگیختن مردم و رسیدگی بحساب و پاداش و سزاي آنها معیّن کرده است بزودي میرسد. -قرآن- 1
6 کشف: یعنی آنکه با نفس جنگید بدستیاري شکیبائی در فرمانبري خداوند و با کافرین بشمشیر «ِ مَن جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفسِه
وَ إِن جاهَداكَ- » 47- جنگید و با شیطان بجلوگیري از خار خارك او چنین کس همهي اینکارهاي او براي خود او است. -قرآن- 1
8 طبري: قتاده گفته است: اینکه آیه براي سعد وقّاص آمد که چون ترك میهن خود کرد و بمدینه رفت مادرش گفت: زیر « تا آخر
سایه نمیروم تا او از دینی که پذیرفته است بر گردد، اینکه آیه نازل شد که بآنها نیکی کن و در شرك و کفر فرمانشان را مبر. -
10 طبري: إبن عبّاس گفته است: گروهی از مردم مکّه مسلمان شدند و دین خود « وَ مِنَ النّاس مَن یَقُول آمَنّا- تا آخر » 22- قرآن- 1
پوشیده میداشتند، در جنگ بدر اعراب آنها را با خود بجنگ مسلمانان بردند و چند نفر از آنها در جنگ کشته شدند، مسلمانان با
یکدگر گفتند: اینها که کشته شدهاند مسلمان و مجبور بودهاند باید براي آنها از خداوند آمرزش بخواهیم اینکه آیه براي اینکه
و آنها که در مدینه بودند اینکه آیه را براي آن عدّه که از جنگ « إِن الَّذِینَ تَوَفّاهُم المَلائِکَ ۀُ ظالِمِی أَنفُسِهِم » گفتگو نازل شد
سلامت رستند و در مکّه بودند نوشتند چون اینکه آیه سرزنش آنگونه مردم بود و عذر و بهانهاي برایشان نماند که در مکّه بمانند
مِنَ » از آنجا بیرون شدند که بمدینه روند اعراب آنها را دنبال کردند و به آنها رسیدند و آنها هم سازش کردند. اینکه آیه نازل شد
مسلمانان بآنها نوشتند که چنین آیتی براي شما فرود آمده است. آنها از مکّه بیرون رفتند و ناامید بودند که عاقبت «ُ النّاس مَن یَقُول
ثُم إِنَّ » 902 [ صفحه 57 ] اینکه عدّه نازل شد - 503 -قرآن- 872 - 40 -قرآن- 437 - خوبی داشته باشند. آنگاه اینکه آیه براي -قرآن- 1
مسلمانان برايشان نوشتند که چنین آیتی براي شما آمده است آنها قوي دل شدند و « رَبَّکَ لِلَّذِینَ هاجَرُوا مِن بَعدِ ما فُتِنُوا- تا آخر
روانهي مدینه شدند و اعراب و مشرکین دنبالشان کردند و با آنها جنگیدند تا گروهی جان بدر بردند و گروهی کشته شدند. -
12 طبري: ضحّاك گفته است: رؤسا و اعیان مکّه بمردم توده که شخصیّتی نداشتند « اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لنَحمِل خَطایاکُم » 91- قرآن- 24
و مسلمان شدند گفتند: شما راه ما را پیش بگیرید که عالم دیگري نیست و اگر بود و شما مسئول گناهان خود شدید ما آنرا عهده
13 مجمع: یعنی بار گناهان که خود کردهاند و بار ستمی که « 46 وَ لَیَحمِلُن أَثقالَهُم وَ أَثقالًا مَعَ أَثقالِهِم - دار میشویم. -قرآن- 1
بدیگري کردهاند بقیامت بدوش خود می برند و یا گناه که خود کرده و هم بار گناه گمراه کردن دیگران را بدوش میبرند. -قرآن-
18 فخر: اینکه آیه نشان میدهد اینکه قاعده اصولی را که تأخیر بیان از وقت حاجت جایز «ُ وَ ما عَلَی الرَّسُول إِلَّا البَلاغ المُبِین » 59-1
نیست. چون بپیغمبر صلّی اللّه علیه و آله گفته شده است: وظیفه رسول ابلاغ مبین و آشکار است که اگر ابلاغش آشکار نباشد و
أَ وَ لَم یَرَوا کَیفَ یُبدِئُ » 55- بیان را تأخیر کند انجام وظیفه رسالت نکرده است پس جایز نیست بیان مطلب را تأخیر کند. -قرآن- 1
71 کشف نوشته: ابداء و اعادت - قرآن- 1 - .« قل لهم » با تاء هم قرائت شده است بتقدیر « ا و لم یروا » : 19 مجمع «ُ اللّه الخَلقَ ثُم یُعِیدُه
خلق از روي ظاهر نشأه اولی و نشأه اخري است و از روي باطن اشارت است فرا تغیّر اوقات و تکرّر احوال، ارباب القلوب گهی در
قبض باشند و گهی در بسط، گهی در هیبت، گهی در انس، ساعتی غیبت برایشان غالب، ساعتی حضور، ساعتی سکر، ساعتی
صحو، ساعتی بقا، ساعتی فنا. بنده آن ساعت که در قبض باشد و در هیبت حدودي در اظهار بندگی تا طمع مغفرت بود و خوف
باز چون قدم در عالم بسط نهد و شواهد انس « 481 [ صفحه 58 ] وَ رَهَباً - یَدعُونَنا رَغَباً -قرآن- 460 » عقوبت چنانک ربّ العزّه گفت
مقصد و « یریدون وجهه » بیندازد حول و قوّت خویش محرّر شود، از ارادت و قصد خویش مجرّد گردد، بفتوح تجرید زندگانی کند
صفحه 35 از 244
قبلهي همّت وي گردد. نفس وي درین حال چنان باشد که شبلی گفت از سرمستی و بیخودي که در قیامت هر کسی را خصمی
خواهد بود و خصم آدم منم تا چرا بر راه من عقبه [تپه و گدار] کرد تا در گلزار او بماندم. گاهی که در بسط بود چنین میگفت، و
اینکه السّماوات و » : باز دیگر باره او را با بسط و انس دادند تا میگفت ،«1،«7»« ذلّی عطّل ذلّ الیهود » : گاهی که در قبض بود میگفت
بوي اشارت است، و مصداق « ابداء و اعادت » اینکه است معنی تکرّر احوال که «2 «8»« الأرضون حتّی احملها علی شفرة جفن عینی
اي حالا بعد حال و از سیرت و روش مصطفی صلی اللّه علیه «ٍ لَتَرکَبُن طَبَقاً عَن طَبَق » اینکه، از عدت قرآن است که گفت جل جلاله
ما أدري ما یفعل بی » : یعنی من برترین فرزند آدمم] باز در حال قبض میگفت ] « انا سیّد ولد آدم » : و آله آن است که روزي میگفت
پیر .«10»« لست کاحدکم اظل عند ربّی یطعمنی و یسقینی » : باز در حالت انس میگفت «9»« و لا بکم لیت ربّ محمّد لم یخلق محمّدا
طریقت اینکه معنی برمزي عجیب بیرون داده و گفته: الهی بر هزاران عقبه بگذرانیدي و یکی ماند، دل من خجل ماند از بس که تو
را خواند. الهی به هزاران آب بشستی تا آشنا کردي با دوستی، و یک شستنی ماند آنکه مرا از من بشوي تا از پس خود بر خیزم و
با یاء بلفظ غایب و « ا و لم یروا » تو مانی. الهی هرگز بینما روزي بیمحنت خویش! تا چشم باز کنم و خود را ببینم در پیش. و جمله
با تاء بصیغه خطاب خوانده شده است. پیر طریقت اینکه معنی برمزي عجیب بیرون داده و گفته: الهی بر هزاران عقبه بگذرانیدي و
یکی ماند، دل من خجل ماند از بس که تو را خواند. الهی به هزاران آب بشستی تا آشنا کردي با دوستی، و یک شستنی ماند آنکه
مرا از من بشوي تا از پس خود بر خیزم و تو مانی. الهی هرگز بینما روزي بیمحنت خویش! تا چشم باز کنم و خود را ببینم در
530 -پاورقی- - 13 -پاورقی- 528 - با یاء بلفظ غایب و با تاء بصیغه خطاب خوانده شده است. -قرآن- 1 « ا و لم یروا » پیش. و جمله
20 فخر: تکرار « فَانظُرُوا کَیفَ بَدَأَ الخَلقَ » [ 1175 [ صفحه 59 - 1095 -پاورقی- 1173 - 835 -پاورقی- 1093 - -661-659 قرآن- 799
مطلب در آیت جلو پرسش از علم بوسیلهي حدس و تیز بینی است که آیا خود نگاه نکردهاند تا به هوشیاري و تیز بینی خود آنرا
دریابند، و در اینکه آیت دستور است که اگر بوسیله حدس و تیز بینی علم ندارید پس باطراف بنگرید تا بوسیلهي فکر و استدلال
نیز خوانده شده است. -قرآن- « نشاة » با فتح شین و الف ممدود « نشأة » 20 کشف: کلمهي « یُنشِئ النَّشأَةَ » 36- عالم شوید. -قرآن- 1
22 از دست و حیطه قدرت ما نتوانید خارج شد هر چند در زمین یا آسمان متواري « بِمُعجِزِینَ فِی الأَرض وَ لا فِی السَّماءِ » 22-1
« مودّة » 25 کشف: با رفع « مودّة بینکم » 51- شوید و ناچار بسوي ما باز خواهید گشت بغیر از ما پناهگاه و یاور ندارید. -قرآن- 1
و « اتّخذتم » یعنی اینکه کار دوستی است میان شما. 2- با نصب نیز خواندهاند که مفعول باشد براي فعل « بینکم » بصورت اضافه به
است و معنی « مودّة » منصوب است و ظرف « بینکم » با تنوین نصب و « مودّة » - معنی چنین میشود: یعنی پنداشتید دوستی میان خود. 3
25 مجمع: یعنی رؤسا و پیشوایان کفر از مریدان و اتباع « یَکفُرُ بَعضُ کُم بِبَعض-ٍ الخ » . چنین است: گرفتید دوستی را در میان خودتان
28 -قرآن- - و اتباع و کسانیکه کفر را براي آنها جلوه دادهاند لعن و نفرین کنند. -قرآن- 1 « وَ یَلعَن بَعضُ کُم بَعضاً » خود تبرّي جویند
26 کشف: بیشتر مفسّرین گفتهاند: اینکه جمله نقل سخن ابراهیم است که با همسر خود ساره و پسر « إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی » 147-117
33 سخن ما در - عموي خود لوط از دور و بر کوفه بنام سرزمین کوثی یا از سرزمین حرّان بسوي فلسطین مهاجرت کرد. -قرآن- 1
براي آن روز همان است که از مفسّرین نقل کردیم و شاید براي « أَ حَسِبَ النّاس أَن یُترَکُوا تا آخر » اینکه آیات: 1- آیت دوّم و سوّم
88 [ صفحه 60 ] شما همهي راههاي - دیگر مردم اینکه مطلب را بفهماند که گمان نبرید بهر چه ایمان داشتید همان ایمان -قرآن- 53
کار را در زندگی هموار میکند بلکه لازم است با ایمان نیروي مقاومت با دشواریها و گرفتاریهاي زندگی داشته باشید که براي همه
شاید اشاره بهمین سختیهاي زندگی باشد و ایستادگی در برابر آنها که «ّ فلیعلمن » کس گرفتاري بوده است. و جملههاي آخر
مقاومت یا سستی و از کار ماندن نتیجهي خود را نمودار میکند و خداوند نشان خواهد داد که هر کس ادّعاي ایمان کرد و کاري
دنبال کرد اگر در سختیهاي آن، ایمان و دلدادگی خود را حفظ کرد و هدف را از دست نداد راستی ایمانش نمودار میشود و گر
خوب « إِنَّما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّه أَوثاناً- تا آخر » نه معلوم میشود سخنی دروغ گفته است و بدرستی ایمان نداشته است. 2- آیت 17
صفحه 36 از 244
نشان میدهد خوي متملّقین و نوکرهاي ارباب قدرت و مقام امروز را که اینگونه مردم خود را بندهي آنها میدانند و مانند بت
میپرستندشان، با اینکه آنچه براي آنها برتري میشمارند دروغ و تملّق ساخته و پرداختهي خود اینکه مردم است و آن اربابها اختیار
سود و زیان خود را ندارند تا چه رسد که روزي و زندگی اینها را بگردن بگیرند با اینکه پس از چند صباح خودشان و اربابشان به
« وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَ ذتُم مِن دُونِ اللّه أَوثاناً » 65 و نیز آیت 25 - پیشگاه عدل برابر، هستند و باید سزاي آنچه کردهاند ببینند. -قرآن- 13
همین گونه مردم را با اربابهاشان معرّفی میکند که پایان سرسپردگی و بندگی اینها نفرین بیکدگر است و گرفتاري بآتش دوزخ و
74- کسی نیست بدادشان برسد که همه را براي خدمت به اربابها گزیدهاند و آزار کردهاند. -قرآن- 14
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 28 تا 45
وَ لُوطاً إِذ قالَ لِقَومِه إِنَّکُم لَتَأتُونَ الفاحِشَۀَ ما سَبَقَکُم بِها مِن أَحَدٍ مِنَ العالَمِینَ [ 28 ] أَ إِنَّکُم لَتَأتُونَ الرِّجالَ وَ تَقطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأتُونَ فِی
نادِیکُم المُنکَرَ فَما کانَ جَوابَ قَومِه إِلاّ أَن قالُوا ائتِنا بِعَذاب اللّه إِن کُنتَ مِنَ الصّادِقِینَ [ 29 ] قالَ رَب انصُ رنِی عَلَی القَوم المُفسِدِینَ
30 ] وَ لَمّا جاءَت رُسُلُنا إِبراهِیمَ بِالبُشري قالُوا إِنّا مُهلِکُوا أَهل هذِه القَریَۀِ إِن أَهلَها کانُوا ظالِمِینَ [ 31 ] قالَ إِن فِیها لُوطاً قالُوا نَحن أَعلَمُ ]
661 وَ لَمّا أَن جاءَت رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِم وَ ضاقَ بِهِم ذَرعاً وَ - بِمَن فِیها لَنُنَجِّیَنَّه وَ أَهلَه إِلاَّ امرَأَتَه کانَت مِنَ الغابِرِینَ [ 32 ] -قرآن- 1
قالُوا لا تَخَف وَ لا تَحزَن إِنّا مُنَجُّوكَ وَ أَهلَکَ إِلاَّ امرَأَتَکَ کانَت مِنَ الغابِرِینَ [ 33 ] إِنّا مُنزِلُونَ عَلی أَهل هذِه القَریَۀِ رِجزاً مِنَ السَّماءِ
بِما کانُوا یَفسُقُونَ [ 34 ] وَ لَقَد تَرَکنا مِنها آیَۀً بَیِّنَۀً لِقَوم یَعقِلُونَ [ 35 ] وَ إِلی مَدیَنَ أَخاهُم شُعَیباً فَقالَ یا قَوم اعبُدُوا اللّهَ وَ ارجُوا الیَومَ
577 وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ - الآخِرَ وَ لا تَعثَوا فِی الَأرض مُفسِدِینَ [ 36 ] فَکَذَّبُوه فَأَخَذَتهُم الرَّجفَۀُ فَأَصبَحُوا فِی دارِهِم جاثِمِینَ [ 37 ] -قرآن- 1
قَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَساکِنِهِم وَ زَیَّنَ لَهُم الشَّیطان أَعمالَهُم فَصَدَّهُم عَن السَّبِیل وَ کانُوا مُستَبصِ رِینَ [ 38 ] وَ قارُونَ وَ فِرعَونَ وَ هامانَ وَ لَقَد
جاءَهُم مُوسی بِالبَیِّنات فَاستَکبَرُوا فِی الَأرض وَ ما کانُوا سابِقِینَ [ 39 ] فَکُ  لا أَخَذنا بِذَنبِه فَمِنهُم مَن أَرسَلنا عَلَیه حاصِباً وَ مِنهُم مَن أَخَذَتهُ
الصَّیحَ ۀُ وَ مِنهُم مَن خَسَ فنا بِه الأَرضَ وَ مِنهُم مَن أَغرَقنا وَ ما کانَ اللّه لِیَظلِمَهُم وَ لکِن کانُوا أَنفُسَ هُم یَظلِمُونَ [ 40 ] مَثَل الَّذِینَ اتَّخَذُوا
مِن دُونِ اللّه أَولِیاءَ کَمَثَل العَنکَبُوت اتَّخَ ذَت بَیتاً وَ إِن أَوهَنَ البُیُوت لَبَیت العَنکَبُوت لَو کانُوا یَعلَمُونَ [ 41 ] إِن اللّهَ یَعلَم ما یَدعُونَ مِن
829 وَ تِلکَ الَأمثال نَضرِبُها لِلنّاس وَ ما یَعقِلُها إِلاَّ العالِمُونَ [ 43 ] خَلَقَ اللّهُ - دُونِه مِن شَیءٍ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم [ 42 ] -قرآن- 1
السَّماوات وَ الَأرضَ بِالحَق إِن فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِلمُؤمِنِینَ [ 44 ] اتل ما أُوحِیَ إِلَیکَ مِنَ الکِتاب وَ أَقِم الصَّلاةَ إِن الصَّلاةَ تَنهی عَن الفَحشاءِ
364 [ صفحه 62 ] ترجمه [و نیز از مردم بد اندیش و نافرمان مردم - وَ المُنکَرِ وَ لَذِکرُ اللّه أَکبَرُ وَ اللّه یَعلَم ما تَصنَعُونَ [ 45 ] -قرآن- 1
لوط بودند که] 28 وقتی که لوط بآنها گفت: چرا شما کار زشتی میکنید که پیش از شما کس بجهان نکرده 29 چرا با مردها
میآمیزید و راه پیدایش فرزند را رها میکنید و جلو نسل را میگیرید و در انجمنهاي خود از کار زشت خودداري نمیکنید! آن مردم به
او جواب ندادند جز اینکه گفتند: اگر راست میگوئی عذابی از خدا براي ما بیاور. 30 او گفت: اي خدا در برابر اینکه تباهکاران
یاریم کن 31 و [از اینروي بود که] چون فرستادگان ما براي خوشخبري ابراهیم رفتند باو گفتند: ما مردم اینکه ده را نابود خواهیم
کرد که از دیر زمان مردمی ستمگر بودند 32 ابراهیم گفت: در آنجا لوط هست [که مردي صالح است] آنها گفتند: ما بدرستی از
مردم آنجا خبر داریم و لوط و خانوادهاش را نجات میدهیم بجز همسرش که در سر- نوشت بشمار گرفتاران است 33 و چون آنها
نزد لوط آمدند او از آنها در اندیشه شد و از آنها تنگدل گشت [چون بصورتهاي زیبا نمودار بودند و او نشناخت و از سوء قصد
مردم نسبت بآنها ترسید ولی] آنها باو گفتند: ترس و اندوه بخود راه مده که ما تو و خانوادهات را نجات میدهیم مگر زنت را که در
شمار ماندگان است [گرفتاران] 34 و از آسمان بر اینکه مردم ده عذابی فرود میآوریم بسزاي نافرمانی و کجرفتاریشان 35 و بخشی
از آن ده را بجاي گذاردیم تا نشانهي نمودار باشد براي مردم خردمند که از آن پند گیرند 36 و [نیز از مردم بدرفتار، اهل آبادي
مدین بودند که] شعیب هم میهنشان را بر آنها برسالت فرستادیم و او گفت: اي مردم تنها خدا را بپرستید و معتقد به قیامت [ صفحه
صفحه 37 از 244
63 ] و امیدوار بروز باز پسین باشید و در زندگی بفساد و خرابکاري نگرائید 37 آنها گفتار او را دروغ شمردند و زمین لرزهاي
سخت آنها را فرا گرفت که جملگی در خانهها نگون شده خشک شدند 38 و نیز عاد و ثمود [از همین گونه مردم بودند که] هنوز
نشانهاي از خانه و سرزمینشان براي شما نمودار است که شیطان کارهاشان را در نظرشان جلوه داد و از راه راست بازشان داشت و
با اینکه میتوانستند بفهمند و آگاه شوند بیدار دل نگشتند 39 و [باز بیاد آرید سرنوشت] قارون و فرعون و هامان را که موسی
نشانههاي روشن براي رهبري شان آورد آنها خود را برتر مردم زمین شمردند و از پذیرش حق امتناع ورزیدند و نتوانستند از
گرفتاري خدائی پیشی گیرند و فرار کنند 40 پس همهشان را بسزاي گناه گرفتار کردیم که یک دسته را سنگ ریزه بر سر ریختیم
و دستهاي را فریاد آسمانی کشت و پارهاي را بزمین فرو بردیم و دیگري را بآب غرق کردیم ولی خداوند به آنها ستم نکرد بلکه
خود بر خود ستم کردند. [اینگونه مردم دلبسته بخداوند نبودند] 41 و داستان آنها که بجز خدا اربابها و دوستانی گزیدهاند داستان
عنکبوت است و خانه تنیدنش و چه سخت سست خانهاي است خانهي عنکبوتی اگر خود خبردار میبودند 42 چون خداوند میداند
آنچه را که جز او میپرستیدند که او برتر است و حکیم 43 البتّه اینکه داستانها براي بیداري مردم است که جز خردمندان درك آن
نمیکنند 44 [و چون] خداوند است که آفرینندهي آسمانها و زمین است بدرستی، و البتّه در اینکه آفرینش براي مؤمنین نشانه
راهیابی است 45 [و کجروي دیگران زیان بآنها ندارد، پس اي محمّد تو و مسلمانان اندیشه کافران مدارید] و از اینکه قرآن که بتو
الهام میشود بخوان و نماز بپا دار زیرا که نماز جلوگیر از هر بدي و زشتی است و البتّه یاد خدا است که بزرگترین ذکرها است و او
28 کشف: ابو عمرو و حمزه و کسائی و ابو بکر با همزه بصورت استفهام « ائنّکم » : میداند آنچه شما میکنید. سخن مفسّرین
28 فخر: « لَتَأتُونَ الفاحِشَۀَ ما سَبَقَکُم بِها مِن أَحَدٍ » . خواندهاند و دیگران بیهمزهي استفهام به صورت [ صفحه 64 ] اخبار خواندهاند
مقصود از فاحشه هر کاري است که زشتیش نمودار باشد و انحراف جنسی از هر زشتی زشتتر است و چون در قرآن گفته شده است
پس زنا و لواط هر دو بنام فاحشه نامیده شده است و چون زنا حدّش رجم است پس حد لواط هم « لا تَقرَبُوا الزِّنی إِنَّه کانَ فاحِشَ ۀً »
رجم است چون زنا فاحشه نامیده شده و حدش رجم معیّن شده است پس اینهم که فاحشه نامیده شده است حدّش رجم است،
بعلاوه که مردم لوط براي همین کارشان خداوند سنگبارانشان کرد پس باید آنکه چنین کاري کند سنگباران شود. و مقصود از
ممکن است مقصود اینکه باشد که تاکنون کسی چنین کاري نکرده است، یا بمثل آنها همگانی نبوده و اصرار در آن « ما سبقکم »
29 کشف: یعنی بانحراف جنسی راه پیدایش فرزند را قطع میکنید. « وَ تَقطَعُونَ السَّبِیلَ » 253- 56 -قرآن- 206 - نداشتهاند. -قرآن- 1
بعضی گفتهاند: یعنی راهزنی میکنید و مال مردم را میگیرید و آنها را میکشید، و یا چون با تازه وارد و غریب بمنافی عفّت نیز رفتار
29 کشف: نادي « تَأتُونَ فِی نادِیکُم المُنکَرَ » 29- میکنید راه را بر مردم میبرید که از اینجا گذر نکنند و از راه دیگر بروند. -قرآن- 1
انجمن دوستانه و شبنشینی است، و مقصود از منکر را امّ هانی خواهر حضرت علی علیه السّلام از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله پرسید
فرمود: بمردم فسوس و مسخره میکردند و با سر شصت و انگشت میانین ریگ بمردم میزدند، بعضی گفتهاند: در حضور یکدگر باد
رها میکنید عبد اللّه إبن سلام گفت خیو بر یکدگر میانداختند. مکحول گفت خويشان بود کبوتر بازي و سوت زدن، سنگ
38 فخر: معنی جمله اینکه است که شما با اینکه چنین کاري میکنید، آنرا - پراندن سغّچ جویدن، سر انگشتان حنّاء کردن. -قرآن- 1
در انجمنهاي خود نمودار میکنید. حسینی: یعنی آنچه بخرد و پیش مردم زشت است انجام میدهید مثل دشنام دادن و شوخی با
32 کشف: حمزه و یعقوب و کسائی: با تخفیف جیم خواندهاند و دیگران با تشدید. و « لننجّینّه » [ سخن زشت و دشنام. [ صفحه 65
-126- در آیه بعد، هم با تشدید جیم و زاي قرائت شده است و هم با تخفیف آنها. -قرآن- 116 « مُنَجُّوكَ و مُنزِلُونَ » نیز جملههاي
یعنی پریشان حال شد « سیء بهم » 76- 33 مجمع: -قرآن- 1 « وَ لَمّا أَن جاءَت رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِم وَ ضاقَ بِهِم ذَرعاً » 140- قرآن- 129
بیضاوي: یعنی بسبب آنها و تدبیر امر آنها اندوهگین « ضاقَ بِهِم ذَرعاً » . از ترس سوء رفتار قوم چون بصورت جوانان زیبا روي بودند
که براي سهل و « رحب ذرعه بکذا » گردید و طاقت نیاورد، و اینکه جمله مثل است و ذرع بمعنی طاقت استعمال شده در برابر
صفحه 38 از 244
« رِجزاً مِنَ السَّماءِ » ] 22- آسانی کار براي شخص استعمال میشود زیرا بلند دست بآنچه دسترسی دارد کوتاه دست ندارد. -قرآن- 1
34 بیضاوي: رجز بمعنی اضطراب است و عذاب باین لفظ نامیده شده زیرا معذّب را باضطراب افکند و ناراحت سازد انتهی- و
فَأَخَذَتهُمُ » 27- گفتهاند سنگ باران شدند و چون کسی را که سنگباران کنند نمیداند چه کند و مضطرب خواهد بود]. -قرآن- 3
گفته « الرّجفۀ » 37 فخر: داستان شعیب در سوره اعراف و هود و اینکه سوره تکرار شده است ولی در اعراف و اینجا « الرَّجفَۀُ فَأَصبَحُوا
گفته شده است با اینکه همه یکی بوده است ولی میان اینکه دو موجب نابودي ناسازگاري « ال ّ ص یحۀ » شده است و در سوره هود
نیست چون صیحه موجب رجفه میشود و ممکن است صدائی در آسمان بوده است که زلزله در زمین انداخته یا در دلها باندازهاي
37 یعنی از شدّت سختی زلزله همه آنها را در خانههاي خود مرگ « فِی دارِهِم جاثِمِینَ » ] 40- لرزه انداخته که مردهاند. -قرآن- 1
وَ مِنهُم مَن أَخَ ذَته الصَّیحَ ۀُ وَ مِنهُم مَن » یعنی بادیکه ریگها را بر سر آنها ریخت « فَمِنهُم مَن أَرسَلنا عَلَیه حاصِ باً » ] [ بزانو در آورد
40 پارهاي را ببادهاي سخت [ 318 [ صفحه 66 - 167 -قرآن- 215 - 29 -قرآن- 125 - 40 -قرآن- 3 « خَسَفنا بِه الَأرضَ وَ مِنهُم مَن أَغرَقنا
و شدید هلاك کردیم مانند قوم عاد، و پارهاي را به صداي شدید آسمانی مانند قوم ثمود و پارهاي را بخسف مانند اهل مدین و
4 حسینی: نظم: - « وَ لکِن کانُوا أَنفُسَ هُم یَظلِمُونَ » .[ قارون و پارهاي را به آب و دریا غرق نمودیم مانند قوم نوح و فرعون و فرعونیان
42 اي که حکم شرع را ردّ میکنی || راه باطل میروي بد میکنی چون تو کردي بد بدي یابی جزا || پس بدیها جمله با - قرآن- 1
خود میکنی در پاورقی نوشته: سعدي فرماید: عامل ظالم به سنان قلم || دزدي بیتیر و کمان میکند آنکه بدي میرسد از وي بخلق
گفته شده است چون « آلهه » بجاي « اولیاء » 41 فخر: در اینکه آیه کلمهي « اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللّه أَولِیاءَ » ||فهم ندارد که زیان میکند
دوستی غیر خدا شرك نهانی است و پرستش غیر خدا شرك آشکار است، و با اینکه کلمه فهمانده شده است که عبادت بریا و نظر
مردم دوستی مردم است نه دوستی خدا و داستان چنین کسان داستان لانهي عنکبوت باشد که بسیار سست است و از آن بهره
در اینکه « ما » 42 فخر: از گفته زمخشري فهمیده میشود کلمهي « إِن اللّهَ یَعلَم ما یَدعُونَ مِن دُونِه مِن شَیءٍ » 43- نمیبرد. -قرآن- 1
- جمله به معنی نفی است یعنی خدا میداند که آنها چیز با ارزشی را نمیپرستند پس مثل خانهي عنکبوت است در سستی. -قرآن- 1
به یاء بصورت غایب و بتاء بصیغهي خطاب قرائت شده است و نتیجهي معنی یکی است که آنچه آنها « یدعون » 65 کشف: جملهي
44 یعنی بآفرینش اینکه جهان قصد بازي نداشت و «ِّ خَلَقَ اللّه السَّماوات وَ الَأرضَ بِالحَق » ] . میپرستند است یا آنچه شما میپرستید
45 کشف: إبن عبّاس و إبن مسعود « الصَّلاةَ تَنهی عَن الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ » 56- غرض صحیح و بحق از روي حکمت آفرید]. -قرآن- 3
48 [ صفحه 67 ] گفتهاند: آنرا که نماز جلوگیر از بدي نشود و وادار بخوبی نکند بهرهاش از نماز جز دوري از خداوند - -قرآن- 1
نیست. إبن عون گفته است: یعنی تا آنگاه که آدمی در نماز است نماز او را از بد نگهدار است، و بعضی گفتهاند: چون در نماز
قرآن باید خوانده شود مقصود اینکه است که قرآن جلوگیر از بدي است. و روایت است که بپیغمبر صلی اللّه علیه و آله عرض
کردند فلان کس روز نماز میخواند و شب دزدي میکند فرمود: نمازش جلوگیرش خواهد شد. و هم فرموده است: آنکه فرمان نماز
نبرد چنان است که نماز نخوانده است و فرمانبري از نماز دست برداشتن از زشتی و بدي است، و معنی آیه اینکه است که شأن و
یعنی از شأن مؤمن است که توکّل « عَلَی اللّه فَتَوَکَّلُوا إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ » شخصیّت مؤمن و نمازگزار دست برداشتن از زشتی است مثل
بخدا کند و اگر کسی توکّل نداشت از ایمان بدر نمیرود همین گونه است آنکه نمازش جلوگیر از زشتی نبود بی نماز شمرده
میشود، و گفته است نماز بدرستی همان است که جلو گیر از زشتی باشد و گر نه بصورت نماز است نه به حقیقت، و گفتهاند: معنی
فحشاء دنیا است و معنی منکر نفس است که نماز جلوگیر از تمایل به اینها است. و بعضی گفتهاند: فحشاء نافرمانی است و منکر
حظوظ و بهرهها است و هم گفتهاند: فحشاء بزرگداشتن عبادات خود است و منکر پاداش بآن خواستن است و نماز جلوگیر است از
776 فخر: فحشاء و منکر یعنی براي آفریننده انبازي پنداشتن و او را بیکار مانده و معطّل از - اینگونه فکر و خوي آدمی. -قرآن- 721
است تا انجام یا اقرار بتوحید است یا ستایش و « اللّه اکبر » آفرینش دانستن، و نماز جلوگیر از اینکه دو پندار است چون از آغاز که
صفحه 39 از 244
کمک خواستن از او است که اقرار است بکمال قدرت و اختیار در همه چیز، و ایستادن و نشستن در نماز نمایش بزرگی حق و
حقارت آدمی است که به آغاز چون بنده به پیشگاه سلطان میایستد و عرض ستایش و نیاز خود میکند آنگاه باو اجازه میدهند که
بنشیند و سخن خود بگوید. حسینی نوشته: صاحب تأویلات فرموده که هر یکی را از تن و نفس و دل [ صفحه 68 ] و سرّ و روح و
خفی نمازي است بازدارنده: نماز تن ناهی است از معاصی و ملاهی، و صلاة نفس مانع است از رذائل و علایق و اخلاق ردیّه و
هیئت مظلمه، و نماز دل باز دارد ظهور و فضول و وفور غفلت را، و صلاة سرّ منع مینماید التفات بما سواي حضرت را، و صلاة روح
نهی کند از استقرار بملاحظهي اغیار، و صلاة خفی بگذارند سالک را از شهود اثنینیّت و ظهور أنانیّت یعنی برو ظاهر گردد که از
45 کشف: اینکه جمله دو معنی « وَ لَذِکرُ اللّه أَکبَرُ » روي حقیقت، بیت: جز یکی نیست نقد اینکه عالم || باز بین و بعالمش مفروش
یعنی او آسان است بر خدا، و بمعنی زیادي و اسم تفضیل نیست، و از اینکه «ِ هُوَ أَهوَن عَلَیه » شده است: 1- یاد خدا بزرگ است مثل
2- یعنی یاد خدا بندهي 131- 29 -قرآن- 107 - گونه در قرآن زیاد است که اسم تفضیل به معنی برتري بکار نرفته است. -قرآن- 1
خود را، بزرگتر است از یاد بنده، خداي خود را، و همین سخن از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله روایت شده است که فرمود: یاد خدا
برتر است از آنکه شما خدا را یاد کنید. و حکماء گفتهاند: چون یاد خدا از بینیازي است و یاد بنده از نیازمندي است، و یاد بنده
براي سود و زیان است و یاد حق براي بخشش و نیکی است، و گفتهاند: چون یاد خدا بیجهت و موجب است و یاد بنده آمیخته
بجهات و موجبات است، و گفتهاند: چون یاد بنده آفریده است و یاد خدا آفریدهي کس نیست، و گفتهاند: یعنی یاد خدا در نماز
برتر است از یاد او در غیر نماز و ممکن است مقصود از ذکر نماز باشد یعنی نماز خدا برتر است از دیگر عبادات خدا. حسینی: ذکر
خدا برتر است چون یاد او طاعت است و یاد غیر او طغیان است و سرکشی، و یا آنکه ذکر خدا دائمی است و ذکر بنده موقّت است.
ذو النّون گفته است: از آن جهت ذکر خدا برتر که تو وقتی او را یاد میکنی که او تو را یاد کرده است. بیت: [ صفحه 69 ] تو یاد
براي « وَ تَأتُونَ فِی نادِیکُم المُنکَرَ » کنی خداي را در خور خود || او یاد کند تو را ولی در خور خویش سخن ما: آیت 29 جمله
روش مردم امروز هم قابل تطبیق است که بهمان معانی منکر منقول از مفسّرین رفتار میکنند و فضیلت خود میدانند و بخصوص
دربار پادشاهان که کانون فساد بوده است پارههاي نهانی بدن را نمایش میدادند، و نام مسابقه بر آن مینهادند و به دربار محمّد
علیشاه قاجار پادشاه مستبدّ مخلوع زنها شلواري بنام شلیتهي کوتاه و پائین افتاده میپوشیدند که بهنگام جنبش و رقص از بالا و پائین
پارهاي نهانی بدن نمودار باشد [شلیته شلواري بوده است که بوسیله چین دادن پارچه بکمر میچسبیده و دامن آن از بدن جدا بوده
2- آیت 35 65- است شبیه به لنگ چین دار کوتاه و مرسوم عموم بوده است که روي شلوار میپوشیدند براي تجمّل]. -قرآن- 25
تا دوران نزول قرآن آثار آن به خوبی نمودار بوده است که اعراب در مسافرت آنرا میدیدند و گر نه « تَرَکنا مِنها آیَۀً بَیِّنَۀً- تا آخر »
3- آیت 40 43- سر و صدا میکردند و خرده میگرفتند، و قرآن جواب میداد چنانکه چند جا گفتهاند و جواب شنیدهاند. -قرآن- 13
و بعد از آن شاید اشاره باشد بحوادث جوّي سخت مثل بادهاي بسیار تند از روي ریگزار که سنگ « أَرسَلنا عَلَیه حاصِ باً » جملههاي
ریزه بهوا بلند کند و بسختی فرود آرد و یا یخ و تگرگ با باد شدید بریزد و صداهاي رعد و تند هولناك جگر شکاف در هوا پیدا
شود و زلزلههاي بسیار سخت که زمین را بشکافد و در هوا آوازهاي سهمناك ایجاد کند که همگی اینها را بصورت ساده تر و
4- آیت 41 50- بیآزار بیشتر مردم هر چند سال یک بار میبینند و گاهی هم سخت و کشندهي آنها شنیده میشود. -قرآن- 23
خوب نشان میدهد خوش آمد و دوستی جاه طلبان را که اگر علمی یا آبروئی یا هنري دارند به اختیار « مَثَل الَّذِینَ اتَّخَ ذُوا- تا آخر »
43 [ صفحه 70 ] شخصیّت نداشتهي خود - ارباب قدرت میگذارند و بامید رسیدن بمقام مطلوب خود از دین و آبرو و -قرآن- 13
بآنچه دارند میگذرند و باختیار معبود خود میگذارند و چندي نگذشته او از مقام خود میافتد و خانهي عنکبوت خراب میشود و به
مثل و داستان بچههاي خراسانی: در خانهي پادشاه نو پاك، دوباره کسی دیگر و نوچههائی دیگر. اینکه است مقامی که در برابر
دین و آبرو و شخصیّت فراهم شود همان خانهي عنکبوت است و سستی آن. اینجا داستان کوچکی به نظر رسید که نوشتنش بد
صفحه 40 از 244
نیست: دوستعلی خان معیّر الممالک نوادهي دختري ناصر الدّین شاه بعنوان هشتاد و پنج سال زندگی در چند صفحه به مجلهي یغما
که در تهران نوشته و چاپ میشود در چند شمارهي سال هزار و سیصد و سی و هشت هجري شمسی مطالبی نوشته است اینک
خلاصهاي و مختصري از یک سرگذشت آن: امین السّلطان علی اصغر خان که باصطلاح آن روز صدر- اعظم بوده است و چهار
دوره براي سه سلطان ناصر الدّین شاه و مظفّر الدّین شاه و محمّد علی شاه نخست وزیر بوده است پدر زن اینکه مرد بوده است که
در پرتو دامادي او و خویشی نزدیک با شاه از اوّل جوانی باصطلاح آن روز وزیر مخزن نظام بوده است و بگفتهي خودش: روزگار
بکام و بر مرام میگذشت. در سال 1321 هجري قمري علی اصغر خان از مقام خود بر کنار شد که در تاریخ مشروطیّت ایران نوشته
شده است عین الدّوله نخست وزیر شد که سوابق ننگین او هم در تاریخ مشروطه ثبت است عین الدّوله را با معیّر الممالک بواسطه
دامادي اتابک روابط تیره بود بعلاوه که او مردي خود خواه و متکبّر بود، و معیّر مرد چاپلوسی نبود از اینروي مظفّر الدین شاه را
نسبت بعمّه زادهي او معیّر الممالک بدبین کرد و پس از آن حساب چند سالهي مخزن نظام را از او خواست. به نوشتهي خود معیّر:
گرچه حساب روشن و پاك بود ولی در محاسبهام باك بود، زیرا پاي بدخواهی در میان بود که دستی دراز داشت. بهانه گیریهاي
عین الدّوله او را ناچار کرد که بخانهي امام جمعهي وقت که نوادهي دختري ناصر الدّین شاه و دوست عین الدّوله بود به بست
نشست و پناهنده باو شد، [ صفحه 71 ] عاقبت پس از سرگذشتی او را خود عین الدّوله پیش شاه میبرد و شاه دستی به شانه او میزند
و جبّهاي ترمه با سردوشی طغراي الماس نشان با دست عین- الدّوله بعنوان خلعت و جایزه سلطنتی بدوش او میاندازد. اینکه چند
من پس از اظهار تشکّر یک نسخه از طومار حسابهاي مخزن را برابر شاه نهاده ضمنا استعفاي خود را نیز » : سطر نوشتهي خود او است
نه تنها از وزارت مخزن بلکه از خدمت نظام تقدیم داشتم زیرا یک تجربهي تلخ مرا بس بود میل نداشتم نظیر آن هرگز تجدید
اینکه داستان خوب نشان میدهد که چون صاحب مقام عوض شد وابستگان او .« شود. از آن پس هرگز گرد خدمت دولت نگشتم
- هر چند اعتباري و وسائلی داشته باشند بچه سرنوشت گرفتار میشوند و چگونه وابستگی و دوستی آنها خانهي عنکبوت است. 5
نه فقط دعاي بمعنی بتپرستی باشد بلکه خواندن بطور کلّی « یدعون » شاید مقصود از جملهي « إِن اللّهَ یَعلَم ما یَدعُونَ » آیت 42
قرینه است که هر جور « من شیء » است که اظهار بندگی و پرستش آفریننده باشد یا چاپلوسی از خداوندان جاه و مال و کلمات
خواندن و دعا کردن را خدا میبیند که پرستش بت یا تملّق ارباب باشد و از اینرو است که بر هرگونه پرستش و تملّق تهدید شده
است که خدا میداند و عزیز و حکیم است که با تسلّط بر همه چیز بموجب مصلحت انجام کار میدهد خواه شما همه چیز خود را
إِن الصَّلاةَ » 6- آیت 45 جملههاي 51- تقدیم آنکه میخوانید بکنید یا نکنید اختیار کار در قدرت خداوند است و بس. -قرآن- 13
تا آخر شاید اشاره باشد به اینکه که چون کمال آدمی در انجام نماز با همهي شرایط است پس اینگونه بندگی « تَنهی عَن الفَحشاءِ
بمعنی یاد خدا است و نماز برترین تذکّر آدمی است از آفرینندهي خود « ذکر اللّه » البتّه جلوگیر از زشتی و بدي خواهد بود. و چون
پس از معرّفی نماز بجلوگیري از فحشاء و منکر با حرف لام که به معنی تأکید است گفته شده است که البتّه نماز برترین تذکّرات
[ 64 [ صفحه 72 - آدمی است از آفریننده. -قرآن- 23
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 46 تا 69
وَ لا تُجادِلُوا أَهلَ الکِتاب إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحسَن إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنهُم وَ قُولُوا آمَنّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَینا وَ أُنزِلَ إِلَیکُم وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُم واحِدٌ
وَ نَحن لَه مُسلِمُونَ [ 46 ] وَ کَ ذلِکَ أَنزَلنا إِلَیکَ الکِتابَ فَالَّذِینَ آتَیناهُم الکِتابَ یُؤمِنُونَ بِه وَ مِن هؤُلاءِ مَن یُؤمِن بِه وَ ما یَجحَ دُ بِآیاتِنا
إِلاَّ الکافِرُونَ [ 47 ] وَ ما کُنتَ تَتلُوا مِن قَبلِه مِن کِتاب وَ لا تَخُطُّه بِیَمِینِکَ إِذاً لارتابَ المُبطِلُونَ [ 48 ] بَل هُوَ آیات بَیِّنات فِی صُ دُورِ
الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ وَ ما یَجحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الظّالِمُونَ [ 49 ] وَ قالُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَیه آیات مِن رَبِّه قُل إِنَّمَا الآیات عِندَ اللّه وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ
773 أَ وَ لَم یَکفِهِم أَنّا أَنزَلنا عَلَیکَ الکِتابَ یُتلی عَلَیهِم إِن فِی ذلِکَ لَرَحمَ ۀً وَ ذِکري لِقَوم یُؤمِنُونَ [ 51 ] قُل کَفی بِاللّهِ - 50 ] -قرآن- 1 ]
صفحه 41 از 244
بَینِی وَ بَینَکُم شَ هِیداً یَعلَم ما فِی السَّماوات وَ الَأرض وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِالباطِل وَ کَفَرُوا بِاللّه أُولئِکَ هُم الخاسِرُونَ [ 52 ] وَ یَستَعجِلُونَکَ
بِالعَذاب وَ لَو لا أَجَ ل مُسَ  می لَجاءَهُم العَذاب وَ لَیَأتِیَنَّهُم بَغتَۀً وَ هُم لا یَشعُرُونَ [ 53 ] یَستَعجِلُونَکَ بِالعَذاب وَ إِن جَهَنَّمَ لَمُحِیطَۀٌ
657 یا عِبادِيَ - بِالکافِرِینَ [ 54 ] یَومَ یَغشاهُم العَذاب مِن فَوقِهِم وَ مِن تَحت أَرجُلِهِم وَ یَقُول ذُوقُوا ما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 55 ] -قرآن- 1
الَّذِینَ آمَنُوا إِن أَرضِ ی واسِعَۀٌ فَإِیّايَ فَاعبُدُون [ 56 ] کُلُّ نَفس ذائِقَۀُ المَوت ثُم إِلَینا تُرجَعُونَ [ 57 ] وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ
لَنُبَوِّئَنَّهُم مِنَ الجَنَّۀِ غُرَفاً تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها نِعمَ أَجرُ العامِلِینَ [ 58 ] الَّذِینَ صَ بَرُوا وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ [ 59 ] وَ کَأَیِّن
493 وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماوات وَ الَأرضَ وَ - مِن دَابَّۀٍ لا تَحمِل رِزقَهَا اللّه یَرزُقُها وَ إِیّاکُم وَ هُوَ السَّمِیع العَلِیم [ 60 ] -قرآن- 1
سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ لَیَقُولُن اللّه فَأَنّی یُؤفَکُونَ [ 61 ] اللّه یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِه وَ یَقدِرُ لَه إِن اللّهَ بِکُل شَیءٍ عَلِیم [ 62 ] وَ لَئِن
سَأَلتَهُم مَن نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحیا بِه الَأرضَ مِن بَعدِ مَوتِها لَیَقُولُن اللّه قُل الحَمدُ لِلّه بَل أَکثَرُهُم لا یَعقِلُونَ [ 63 ] وَ ما هذِه الحَیاةُ
الدُّنیا إِلاّ لَهوٌ وَ لَعِب وَ إِن الدّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الحَیَوان لَو کانُوا یَعلَمُونَ [ 64 ] فَإِذا رَکِبُوا فِی الفُلک دَعَوُا اللّهَ مُخلِصِ ینَ لَه الدِّینَ فَلَمّا
701 لِیَکفُرُوا بِما آتَیناهُم وَ لِیَتَمَتَّعُوا فَسَوفَ یَعلَمُونَ [ 66 ] أَ وَ لَم یَرَوا أَنّا جَعَلنا حَرَماً - نَجّاهُم إِلَی البَرِّ إِذا هُم یُشرِکُونَ [ 65 ] -قرآن- 1
آمِناً وَ یُتَخَطَّف النّاس مِن حَولِهِم أَ فَبِالباطِل یُؤمِنُونَ وَ بِنِعمَ ۀِ اللّه یَکفُرُونَ [ 67 ] وَ مَن أَظلَم مِمَّن افتَري عَلَی اللّه کَ ذِباً أَو کَ ذَّبَ بِالحَقِّ
] 474- لَمّا جاءَه أَ لَیسَ فِی جَهَنَّمَ مَثويً لِلکافِرِینَ [ 68 ] وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا وَ إِن اللّهَ لَمَعَ المُحسِنِینَ [ 69 ] -قرآن- 1
یعنی آنها را جاي و « لنبوّئنّهم » . از مصدر ارتیاب و مجرّد آن ریب بمعنی شک و دو دلی است « لارتاب » : صفحه 73 ] معنی لغات
از مصدر خطف بمعنی گرفتن چیزي بسرعت. ترجمه: 46 [اینک وظیفهي شما مسلمانان است که] با یهودي « یتخطّف » . منزل میدهیم
و مسیحی بدرشتی سخن نگوئید و با گفتار خوب و خوي خوش برابرشان روید مگر با آنها که ستم کردند [و حق پذیر نیستند
خشونت و تندي روا است و با دیگرانشان] بگوئید ما مؤمنیم بآنچه خدا براي ما و شما فرستاده است چون خداي ما و شما یکی است
و ما سرسپردهي او هستیم 47 [پس اي محمّد بدان] چنانکه براي دیگران [ صفحه 74 ] کتاب آسمانی بوده است براي تو اینکه قرآن
را فرستادیم. پس آنهائی که کتاب آسمانی دارند به قرآن هم مؤمن هستند و دستهاي هم از اینکه اعراب مؤمن به قرآن هستند فقط
آنانکه کافرند منکر آیات ما هستند 48 [با اینکه بهترین نشانه درستی آیات قرآن اینکه است که] تو پیش از نزول قرآن توانائی
خواندن و نوشتن نداشتی و اگر میداشتی اینکه بد اندیشان میشد که در کار تو دو دل باشند 49 [ولی چه جاي تردید است که] آن
قرآن آیات روشنی است در سینههاي آنها که بهرهاي از دانش دارند و منکرین فقط ستمگرانند و بس 50 و [همینگونه مردمند که]
گفتند: چرا نشانههائی [براي درستی پیغمبري محمّد چون عصاي موسی و مانند آن] از سوي پروردگار محمّد بر او فرود نمیآید! تو
بجواب بگو: البتّه آیات بپیشگاه خدا است [آماده و آسان و من را با آن کاري نیست] فقط من وسیله نموداري براي بیم و نوید شما
هستم و بس 51 مگر اینکه مردم را [همین] قرآن که بتو فرستادیم و بر ایشان خوانده میشود بسشان نیست با اینکه در آن هم رحمت
خداوندي است و هم یادآوري [حق و حقیقت] براي مؤمنین 52 [تو به اینکه کافران بهانهگیر] بگو: خدا میان من و شما است و او
بس است براي شهادت چونکه میداند آنچه بزمین و آسمانها است و آنهائی که حق را منکرند و بباطل گرویدند از زندگی زیان
برده هستند 53 و از تو میخواهند که بزودي عذابی بآنها رسد البتّه اگر میعاد معیّن نبود و هر کاري را هنگامی معلوم، عذاب بر
سرشان میآمد ولی روزي نابهنگام آنها را فرا میگیرد که خود از آن بیخبر باشند 54 اینکه کافران از تو عذاب بشتاب میخواهند با
اینکه جهنّم از هم اکنون فراگیر کافران است 55 و روز [پایان کارشان نمودار است] که میپوشاند آنها را عذابی از بالاي سرشان و از
زیر پاهاشان و میشنوند که بچشید سزاي آنچه به زندگی میکردید 56 پس اي بندگان حق پرست من [از کافران مترسید] و باید مرا
بپرستید و اینکه زمین من پهناور است [و بهر کجا روید عنایت من بشما میرسد] 57 و پایان زندگی هر کس مرگ است که چشنده
آن خواهد بود و سپس بسوي [ صفحه 75 ] ما برتان میگردانند 58 و آنها که مؤمن بودند و نکوکاري کردند به درجات و غرفههاي
بهشت جایشان میدهیم که رودها از زیر آن روان است و پیوسته در آنجایند و چه خوب مزدي است براي کارگران 59 آنها که صبر
صفحه 42 از 244
کردند و تکیه به پروردگار خود نمودند 60 [پس اي مؤمنین از روزي خود نگران نباشید که] چه بسیار جنبندگان زمین روزي با
خود نمیبرند و اندوخته نمیکنند و خدا شما و آنها را روزي میدهد چونکه او شنوا است و دانا 61 و اگر از آنها [که منکر اینکه
حقایق هستند] بپرسید که آسمان و زمین را چه کس آفرید! و ماه و خورشید را که بفرمان کرد! البتّه جواب خواهند داد: خدا، پس
چرا تهمت میزنند و دروغ میبندند [و آفریدهها را میپرستند با اینکه میدانند] 62 خدا است که دامنهي روزي را میگستراند براي هر
یک از بندگان خود که میخواهد و براي هر که خواهد بسرنوشت تنگ میکند چون او است داناي بهمه چیز 63 و باز اگر از آنها
بپرسی چه کسی از آسمان آب فرود میآورد و زمین را از پس مردگی زنده میکند! البتّه میگویند: خدا میکند. تو [در برابر] بگو:
ستایش ویژهي [چنین] خدا است و بس ولی بیشتر اینکه مردم حقایق را نمیسنجند و در اندیشهي آن نیستند. 64 [و باید سرگرم
زندگی و غافل نباشند و بدانند] که زیست در اینکه جهان جز بازي و سر بندي نیست و زندگی درست و همیشگی سراي دیگر
است اگر مردم متوجّه باشند و بدانند 65 [و البتّه بآن اندازه از خود بیخبر و سرگرم زندگی هستند که تا بکشتی سوار نشوند و از
همه جا ناامید نباشند بیاد حق نیستند] و چون سوار کشتی شدند خدا را با دل پاك میخوانند و چون بکناره رساند و آسوده شان کرد
باز براي خدا انباز میپندارند 66 [اینگونه مردم خود دانند و آنچه خواهند و] کافر باشند بنعمتهاي ما و از زندگی بهرهمند که بزودي
میدانند [چه بد کردهاند] 67 مگر ندیدند که مردم اطراف مکّه گرفتار جنگ و غارت هستند و آنها که درون مکّه هستند در حرمند
و آسوده! آیا شایسته است پی بیهوده روند و به نعمت حق ناسپاس باشند! 68 پس کیست از اینگونه مردم ستمکارتر که به خدا [
صفحه 76 ] تهمت میزند و یا اگر راه حقّی باو نشان دهند دروغ میشمارد آیا جاي اینکافران دوزخ نخواهد بود! 69 و البتّه آنها را که
46 کشف: «ِ براي ما و راه حق کوشش کنند راهنمائی میکنیم چون خداوند همراه نکوکاران است. مفسّرین: لا تُجادِلُوا أَهلَ الکِتاب
مفسّرین اینکه آیه را سه معنی کردهاند: 11 - قتاده گفته است: اینکه دستوري موقّت بوده است که بخوشی با اهل کتاب رفتار شود و
که میگوید: بجنگید با آنهائیکه مؤمن به خدا و روز قیامت « قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِاللّه وَ لا بِالیَوم الآخِرِ » نسخ شده است باین آیه
2- إبن زید گفته است: مقصود از آیه رفتار با مؤمنین اهل 380- 304 -پاورقی- 378 - 46 -قرآن- 233 - قرآن- 15 - «1«11». نیستند
کتاب است مثل عبد اللّه بن سلام و دوستان او که با زبان ملایم و خواندن قرآن آنها را با سلام آشنا کنند. 3- مجاهد گفت:
رفتار با شرائط ذمّه و قرار داد « هی احسن » مقصود از اهل کتاب آنها هستند که اهل ذمّه هستند و با اسلام پیمان دارند، و مقصود از
است و مجادلهي با آنها که منع شده است جنگ با شمشیر است و نتیجه اینکه است با آنهائی که قرار داد ذمّه دارید جنگ نکنید و
بشرایط ذمّه با آنها رفتار کنید. و بعضی گفتهاند: اینکه آیه براي رفتار با مسیحیهاي نجران که حضور پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله
آمدند نازل شد. فخر: بعضی از مفسّرین گفتهاند: یعنی جدال با شمشیر نکنید اگرچه [ صفحه 77 ] مؤمن نباشند مگر علاوه بر کفر
رفتار ستمگرانه داشته باشند ولی معنی لطیفتر از آن استفاده میشود: چون یهودي و مسیحی در اقرار بتوحید و نبوّت و معاد با ما
موافق هستند و فقطّ منکر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله ما هستند باید با آنها درشتی نکرده و آنها را گمراه و بیدین ننامید، ولی
جدا میکند از اینکه دستور بخوشرفتاري « إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا » مشرکین را باید بر کج اندیشیها و کفرشان سرزنش کرد و جملهي
410- آنهائی را که همانند مشرکین هستند و براي خدا فرزندي مانند مسیح درست میکنند و باصول سه گانه معتقدند. -قرآن- 382
46 کشف: یعنی اگر آنها که قرارداد با شما دارند و جزیه میدهند از کتابهاي خود چیزي براي « وَ قُولُوا آمَنّا بِالَّذِي أُنزِلَ- تا آخر »
شما گفتند نه تصدیق کنید و نه تکذیب و بگوئید: ما مؤمن بقرآن و کتابهاي آسمانی هستیم و خداي ما یکی است. و از پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله روایت است که فرمود: آنچه اهل کتاب براي شما حدیث کنند تصدیق و تکذیب نکنید و اینکه آیه را بخوانید.
وَ ما یَجحَدُ » 42- إبن عبّاس گفت: از یهودي و مسیحی چیزي نپرسید که کتاب آسمانی شما تازه است و دست نخورده. -قرآن- 1
47 کشف: مقصود یهود است که پیغمبر را شناختند و منکرش شدند چون معنی جحود انکار بزبان است با شناسائی « بِآیاتِنا- تا آخر
48 حسینی: إبن ابی شیبه نقل کرده است پیغمبر صلی اللّه علیه و آله در «ٍ ما کُنتَ تَتلُوا مِن قَبلِه مِن کِتاب » 25- در دل. -قرآن- 1
صفحه 43 از 244
اواخر زندگی خواندن و نوشتن میتوانست، و اینکه حدیث را با معنی اینکه آیه میتوان درست کرد که آیه براي روزگار پیش از
47 به قلم گر نرسید انگشتش|| - فرود آمدن قرآن است و حدیث دوران آخر زندگی آن حضرت را گفته است. نظم: -قرآن- 1
بود لوح و قلم اندر مشتش از سواد خط اگر دیده ببست || بکمالش نرسد هیچ شکست بود او نور، و خط تیره ظلم || نشود نور و
49 کشف: اینکه آیه سه معنی شده است: 1- حسن بصري گفته « بَل هُوَ آیات بَیِّنات فِی صُ دُورِ الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ » ظلم جمع بهم
176 [ صفحه 78 ] مؤمنین است و در جواب آنهائی گفته شده است که - 71 -قرآن- 158 - قرآن- 1 - « أُوتُوا العِلمَ » است: مقصود از
میگفتند قرآن ساختهي دروغی محمّد است یعنی دروغ ساختگی نیست بلکه سخنی است روشن از جانب خدا در سینههاي
اصحاب پیغمبر صلی اللّه علیه و آله هستند که قرآن را حفظ داشتند و از جان و دل پذیرفته « اوتوا العلم » مسلمانان. 2- مقصود از
بودند و سخن خدا میدانستند. و مقصود از آیه اینکه است که تو خواندن و نوشتن نتوانی و چنین دستورها و داستان گذشتگان
خود « هو » میگوئی و مردم دانا و بینا آنرا بخاطر میسپرند پس اینکه خود اعجاز است، و نشانه پیغمبري تو. 3- مقصود از کلمهي
مسیحی و یهود است و معنی چنین است: پیغمبر داراي آیات روشنی است، که در سینهي اهل کتاب و « اوتوا العلم » پیغمبر است و
علماي مسیحی و یهودي محفوظ است چون آنها از کتب خود او را شناخته بودند. فخر: در اینکه آیه اشارهاي است لطیف که چون
قرآن ساختهي خود پیغمبر نیست که از سینهي او باشد و نه یاد گرفتهي از دیگري است تا از سینه آنها باشد بلکه آیاتی است واضح
امامهاي اولاد پیغمبر علیهم « اوتوا العلم » و روشن از سوي حق و فرود شده در سینههاي مردم عالم. مجمع: بعضی گفتهاند: مقصود از
بل هی آیات » السّلام هستند و اینکه معنی را نقل از امام صادق و امام باقر علیهما السّلام کردهاند. ابو الفتوح: در قرائت إبن مسعود
بجاي علامات و صفات پیغمبر صلی اللّه علیه و آله میشود یعنی آن علامات و صفات « هی » بوده است و باین قرائت کلمهي « بیّنات
49 « وَ ما یَجحَدُ بِآیاتِنا » . در سینههاي علماي اهل کتاب هستند که آنها را خواندهاند و به صفات و علامات آن حضرت عالم هستند
26 [ صفحه 79 ] است که در اوّل منکرین یکتا پرستی را بشناساند، و در - کشف: تکرار اینکه جمله در دو آیه براي اینکه -قرآن- 1
دوّم مخالفین پیغمبر را. تأویلات کاشانی: یعنی منکرین یا کافرند که شایستگی دریافت اینکه حقایق را ندارند و یا ستمگرند که
بلفظ جمع. « آیات » خواندهاند و دیگران « آیۀ » 5 مجمع: إبن کثیر و کوفیها .«ِ آیات مِن رَبِّه » . شایستگی خود را بستم از دست دادهاند
- قرآن- 1 - .« زعموا لو ما یأتینا بآیات من ربّه » و مراد مانند ناقه صالح و عصاي موسی، و از ابی بن کعب اینکه طور نقل قرائت است
51 کشف: گفتهاند جهت نزول آیه اینکه بود که عمر نوشتهاي از یهود حضور پیغمبر « أَ وَ لَم یَکفِهِم أَنّا أَنزَلنا عَلَیکَ الکِتابَ » 23
صلی اللّه علیه و آله آورد که بخواند فرمود اگر از آن تورات است که بموسی نازل شده است بخوان، او میخواند و رنگ پیغمبر
تغییر میکرد تا عبد اللّه بن ثابت انصاري که جوانی بود خدمتگزار پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و پیوسته با آن حضرت، دست بر
پهلوي عمر زد و گفت مادرت بمرگت بگرید نمیبینی چگونه رنگ پیغمبر دگرگون میشود! عمر آن را انداخت اینکه آیه نازل شد.
57 فخر: در اینکه آیه که گفته شده است مگر قرآن که بتو فرستادیم بس نیست در برابر معجزههاي پیغمبران دیگر که از - -قرآن- 1
تو آیه و معجزه میخواهند! براي اینکه است که قرآن از سه جهت برتر دیگر معجزات است: 1- آنها همیشگی نبود مثل عصاي
موسی و زنده کردن مرده. 2- در یک جاي معیّن اینکه کارها انجام شد. 3- در آنها راه اعتراض جادو و وسائل مادّي مثل دواها و
یَستَعجِلُونَکَ » ] . مانند آن امکان داشت ولی قرآن در سراسر جهان براي همه روزگاران است، و سخن است و راه خردهگیري بسته
33 -قرآن- - از آسمان بر سر ما سنگریزه آید]. -قرآن- 3 « فَأَمطِر عَلَینا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ » 54 بیضاوي: مثل اینکه میگفتند «ِ بِالعَذاب
یا عِبادِيَ » 22- با نون بصورت متکلّم نیز خوانده شده است یعنی ما میگوئیم. -قرآن- 1 « نقول » : 55 مجمع « وَ یَقُول ذُوقُوا » 109-66
ابو « ارضی » . با یاي آخر خواندهاند « عبادي » [ 26 [ صفحه 80 - بییاء و دیگران -قرآن- 1 « عباد » 56 ابو الفتوح: مردم کوفه « الَّذِینَ
الفتوح: با فتح و سکون یاء خوانده شده است. مقاتل و کلبی گفتند: براي مردم مسلمان بیچارهي مکّه نازل شد که نمیتوانستند دین
خود آشکار کنند باین آیه دستور رسید هجرت کنید که سرزمین مدینه فراخ است بآن جا بروید. حسینی: نظم: سفر کن چو جاي تو
صفحه 44 از 244
إِلَینا » ناخوش بود || کزین جاي رفتن، بدان، ننگ نیست و گر تنگ گردد تو را جایگاه || خداي جهان را جهان تنگ نیست
58 مجمع: هر دو جمله اختلاف قرائت دارد که با یاء بصیغهي غایب و با نون بلفظ متکلّم خوانده شده « تُرجَعُونَ 57 - و لَنُبَوِّئَنَّهُم
59 مجمع: جهت نزول اینکه آیه را چنین گفتهاند: گروهی از « وَ کَأَیِّن مِن دَابَّۀٍ لا تَحمِل رِزقَهَا » 49- 21 -قرآن- 30 - است. -قرآن- 1
مسلمانان در آزار اعراب بودند و فرمان رسید که بمدینه کوچ کنند آنها گفتند: ما بآن جا خانه و سامان نداریم کی بما آب و نان
50 اینکه آیه بجوابشان فرود آمد. و حسن بصري گفته است: یعنی بسیار از جنبندگان هستند که روزیشان - خواهد داد! -قرآن- 1
ذخیره و آماده نشده است و هرگز گرسنه و بیروزي نماندهاند مجاهد گفته است: یعنی نمیتوانند روزي خود را ببرند و جز آنچه با
دهان خود میخورند بهرهي دیگر ندارند و زندگی میکنند. إبن عبّاس گفته است: یعنی هیچکدام از جنبندگان روزي فرداي خود را
اندوخته نمیکنند بجز آدمی و موش و مورچه و دیگران فقط باندازهاي که بسشان باشد میخورند. بیضاوي: یعنی آنها را با ضعفشان
و شما را با همه قدرتتان هر دو را خدا روزي میدهد و در روزي دادن کسی را جز خداوند ندارید و هر دو محتاج به خداوندید.
کشف: از إبن مسعود روایت شده است: پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمود که خدا میگوید: اي فرزند آدم روزیت همه روز میرسد
باز تو اندوه آن داري با اینکه از [ صفحه 81 ] عمر تو یک روز کم شده، و با آنچه تو را بس باشد میتوانی خوشدل باشی، باز پی
چیزي میروي که از اندازه تو بیشتر است و متجاوزت میکند، نه بکم میسازي و نه از زیاد سیر میشوي. و نیز از پیغمبر صلی اللّه علیه و
آله روایت است که اگر آدمی آنجور که باید بخدا توکّل کند مانند پرنده او را روزي میدهد که بامداد گرسنه بر خیزد و بشام سیر
باشد. و نافع از عبد اللّه عمر روایت کرده است که پیغمبر علیه السّلام فرمود روح القدس در دلم الهام کرد: کسی تا روزیش تمام
نشود نمیمیرد. پس به خوبی پی روزي روید و دیر رسیدن آن وادارتان نکند که بخشش خداوندي را از راه نافرمانی او بجوئید که
بآنچه نزد خدا است دسترس ندارید مگر بفرمانبري او و براي هر کس روزي است که خواه نخواه باو میرسد، پس هر که از آن
خشنود بود آن روز فرخنده و گشادهي بر او است و گر نه، نه. حسینی نوشته زمخشري از بعضی نقل میکند که بلبل را دیدم که
خوردنی در زیر بالهاي خود نهان میکرد. مثنوي: هست ز فیض کرم ذو الجلال || مشرب ارزاق پر آب زلال شاه و گدا روزي از
61 فخر: یعنی با اینکه عقیده دارند همه را خدا آفریده چگونه از « فَأَنّی یُؤفَکُونَ » آن میخورند || مور و ملخ قسمت از آن میبرند
« وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً- تا- قُل الحَمدُ لِلّه بَل أَکثَرُهُم لا یَعقِلُونَ » 23- بندگی او بر میگردند و بت میپرستند. -قرآن- 1
1- ستایشی است که در میان سخن گفته 124- 61 -قرآن- 70 - سه احتمال است: -قرآن- 1 « قل الحمد للّه » 63 فخر: در مقصود از
شده است بیربط بپیش و پس جمله و باصطلاح جمله معترضه است. 2- بگو ستایش براي خدا است بر نعمت باران و بهرههاي آن
ولی دیگران نمیدانند که ستایش براي خدا است و دیگري را ستایش میکنند. 3- چون آنها در پاسخ میگویند اینکه حوادث از خدا
است و معتقد بخدائی بتها هستند پس ناسازگاري فکر و سخنشان و پستی دینشان نمودار است تو بگو الحمد للّه که خود، خود را
«ٌ ما هذِه الحَیاةُ الدُّنیا إِلّا لَهوٌ وَ لَعِب » . رسوا میکنند و بیشترشان [ صفحه 82 ] ناسازگاري عقیدهي خود و زشتی آن را درك نمیکنند
64 ابو الفتوح: فرق لهو و لعب اینکه است که لهو کار جوانان است براي نشاطی که دارند گرچه انجام خواستههاي نفسانی باشد، و
حیات و زندگی است که روي قاعدهي توسّع در لغت بجاي حیات آورده شده است « حیوان » لعب بازي کودکان است. و مقصود از
کشف: عکرمه گفت: عرب « فَلَمّا نَجّ اهُم- تا آخر » 53- و ابو عبیده گفته است: حیوان و حیات یکی است و بیک معنی. -قرآن- 1
پیش از اسلام چون به کشتی مینشستند بتهاشان را با خود بر میداشتند و اگر بادي تند میوزید و بر آنها سخت میشد آنها را بدریا
66 ابو الفتوح: با صداي زیر لام و با جزم آن « وَ لِیَتَمَتَّعُوا » 22- میانداختند و میگفتند: اي پروردگار ما اي پروردگار ما. -قرآن- 1
21 کشف نوشته: دنیا معشوقه اي فتّان است، و رعنائی بیسر و سامان، دوستی بیوفا، دایهاي بیمهر، - قرائت شده است. -قرآن- 1
دشمنی پر گزند، هر که را بامداد بنوازد شبانگاهش بگدازد، هر که را دل بشادي بیفروزد دیگر روزش بآتش هلاك بسوزد. اگر در
قصر مشتاقان تو را یک روز با رستی || تو را با اندهان عشق اینکه جادو چه کارستی و گر رنگی ز گلزار حدیث او ببینی تو||
صفحه 45 از 244
بچشم تو همه گلها که در باغ است خارستی حسینی نوشته: زندگانی دنیا بر بازي کودکان میماند که بیکجا جمع آیند و ساعتی
بدان مبتهج میگردند و اندك زمانی را ملول و مانده گشته مستغرق گردند چه زیبا گفتهاند: بیت: بازیچهاي طفل فریب اینکه متاع
دهر || بی عقل مردمان که بدان مبتلا شوند مثنوي در دفتر اوّل ببیان ترجیح شیر جهد را بر توکّل گفته است: چیست دنیا از خدا
غافل شدن || نی قماش و نقره و فرزند و زن [ صفحه 83 ] مال را گر بهر دین باشی حمول || نعم مال صالح گفت آن رسول آب
در کشتی هلاك کشتی است || آب در بیرون کشتی پشتی است چونکه مال و ملک را از دل براند || ز آن سلیمان خویش جز
67 کشف: یعنی عرب یکدگر را اسیر میکردند و مردم مکّه آسوده بودند و بعضی « جَعَلنا حَرَماً آمِناً- تا آخر » مسکین نخواند
گفتهاند: یعنی از برکت رسولخدا مردم مکّه را از اسارت آسوده کردیم و پیش از آمدن آن حضرت آسوده نبودند چنانکه در اینکه
68 کشف: یعنی آیا بت میپرستند و «ِ أَ فَبِالباطِل » 323- 27 -قرآن- 273 - قرآن- 1 - .«ٍ أَطعَمَهُم مِن جُوع وَ آمَنَهُم مِن خَ وف » آیه است
گفتهاند: قریش به ایران نامه مینوشتند و داستانهاي پادشاهان را میخواستند و آنها برایشان می- فرستادند، اینکه اعراب قرآن پیغمبر
68 ابو الفتوح: یعنی کی است ستمکارتر «ِ مَن أَظلَم مِمَّن افتَري عَلَی اللّه » 19- را نمیپذیرفتند و آن داستانها را میخواندند. -قرآن- 1
- .« وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَ ۀً قالُوا وَجَ دنا عَلَیها آباءَنا وَ اللّه أَمَرَنا بِها » از آنکه کارهاي زشت را از خدا بداند چنانکه در اینکه آیه است
253 فخر: چون ستم یعنی چیزي را بجاي خود بکار نبردن، ولی اگر چیزي را به جائی نشدنی بکار برند، - 48 -قرآن- 170 - قرآن- 1
وَ الَّذِینَ » . برترین ستم خواهد بود. و چون انباز خداوندي ممکن نیست پس آنها که مشرك هستند از هر ستمگري ستمکارترند
69 ابو الفتوح: در مقصود از مجاهده و هدایت اختلاف است: 1- ابو سوره گفته است: مقصود جنگ در « جاهَدُوا فِینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا
راه خدا است یعنی آنکه بخواهد در راه حق بجنگ برود ما راه شهید شدن و آمرزیدنش را باو نشان میدهیم یعنی آنکه بخواهد در
2- سفیان 57- راه حق بجنگ برود ما راه شهید شدن و آمرزیدنش را باو نشان میدهیم یعنی توفیق جهاد باو عنایت میشود. -قرآن- 1
وَ الَّذِینَ جاهَدُوا » بن عیینه گفت: اگر میان مردم اختلافی شد روش مأمورین سر حدّ و مرزبانان را دنبال کنید چون در قرآن است
پس از اینکه آیه معلوم میشود مرزبانان که جهاد در راه حق میکنند بهدایت و راه راست نزدیکترند. -قرآن- « فِینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا
- 3- فضل گفت: یعنی آنها که در یاد گرفتن علم ما کوشش کنند توفیق میدهیم که بعلم خود عمل کنند. 4 [ 189-133 [ صفحه 84
عبد اللّه عبّاس گفت: یعنی آنکه در فرمانبري ما کوشش کند راه بهشت خود را باو نشان میدهیم. 5- ضحّاك گفت: آنکه کوشش
در صبر بر گرفتاريها کند راه رسیدن به موهبتهاي خود را باو مینمائیم. حسین بن فضل گفت: جمله پس و پیش شده است و معنی
چنین است: آنرا که توفیق دادیم و راهنمائی کردیم در اطاعت ما مجاهدت خواهد کرد کشف نوشته: در اینکه موضع بیان سه منزل
اجتهاد بإقامت حجّت در «12» است: یکی جهد اندر باطن با هوي و با نفس، دیگر جهاد بظاهر با اعداي دین و کفّار زمین. سه دیگر
بیان حق و حقیقت. هرچه بر تن ظاهر شود در دفع کفّار آنرا جهاد گویند. و هر چه در اقامت حجّت و طلب حق باشد مر آنرا اجتهاد
گویند.اجتهاد بإقامت حجّت در بیان حق و حقیقت. هرچه بر تن ظاهر شود در دفع کفّار آنرا جهاد گویند. و هر چه در اقامت حجّت
313 و هر چه اندر باطن بود اندر رعایت عهد الهی مرآن را جهد گویند. - و طلب حق باشد مر آنرا اجتهاد گویند. -پاورقی- 311
بیان هر سه حال است: او که بظاهر جهاد کند رحمت نصیب وي، او که با اجتهاد بود عصمت بهرهي وي، او که « جاهدوا فینا » اینکه
اندر نعت جهد بود کرامت وصل نصیب وي و شرط هر سه کس آن است که آن جهد فی اللّه بود تا هدایت خلعت وي بود. فخر:
متکلّمین همفکر ما گفتهاند: نظر کردن و کوشش کردن در فهم حقایق شرط است براي تحصیل علم با دلیل و هر کس به چیزي
باریک بین شود و کوششی کند خداوند هم علم آنرا باو عنایت میکند. و فلاسفه در اینکه مطلب موافق با متکلّمین هستند و
گفتهاند: دقّت و باریک بینی روان آدمی را آماده میکند براي دریافت حقایق معنوي و عقلی و چون آمادگی براي کس فراهم شد
مَن أَظلَم مِمَّنِ » علم از عالم حق باو عنایت میشود و در اینکه آیات اینکه مطالب بیان شده است که اوّل گفته شده [ صفحه 85 ] است
که اگر کوشش بود « وَ الَّذِینَ جاهَدُوا » آنها که تهمت میزنند و دقّت نمیکنند ستمکار و محرومند پس از آن گفته شده است « افتَري
صفحه 46 از 244
فهمانده شده است که اگر کوشش و نظر بآن « إِن اللّهَ لَمَعَ المُحسِنِینَ » و تعصّب و سرسختی نبود بالأخره راه را پیدا میکند. و بجملهي
جا رسید که همیشه خود را نزدیک به حق کند خدا با او است و هر چیزي را باو افاضه میکند و از او دگران را میشناسد نه از دگران
282 حسینی نوشته: امام قشیري گفته: آنان که بیارایند ظاهر خود را به مجاهدات - 154 -قرآن- 244 - 38 -قرآن- 130 - او را. -قرآن- 6
الا من » آرایش دهیم باطن ایشان را بمشاهدات. در بحر آورده که هر که کوشش نماید در طلب ما بنمائیم او را راه دریافت ما
بیت: اگر در جستجوي ما شتابی || مراد خود بزودي باز یابی تنویر المقباس: یعنی هر که بآنچه دانست کار کرد راه .« طلبنی وجدنی
ندانستهها را براي او باز میکنیم و توفیق میدهیم که آنچه دانست کار کرد راه ندانستهها را براي او باز میکنیم و توفیق میدهیم که
آنچه نمیداند بداند و بکند. روح البیان: هدایت دو جور است یکی هدایت موهبتی خداوندي، دیگري هدایت اکتسابی انسانی. و
اشاره است که هدایت موهبتی اوّل بآدمی عنایت میشود تا او پی « جاهدوا » هدایت موهبتی جلوتر است از اکتسابی و جملهي
میرسد که راه « لنهدینّهم » کوشش میرود پس از آن نوبت هدایت اکتسابی است که مجاهده و کوشش در راه حق میکند و بنتیجهي
حق را مییابد. حافظ گفته است: قومی بجدّ و جهد نهادند وصل دوست || قومی دگر حواله به تقدیر میکنند سخن ما: 1- آیت 48
آنچه اینکه آیه نشان میدهد و مفسّرین گفتهاند در دورهي اوّل نموداري پیغمبري « وَ ما کُنتَ تَتلُوا مِن قَبلِه مِن کِتاب-ٍ تا آخر »
آنحضرت است که خواندن و نوشتن نمیدانسته است چنانکه بخاطر ندارم که در کجا دیدم آنگاه که پیمان صلح حدیبیه نوشته شد
72 [ صفحه 86 ] رسول اللّه و فلان. نماینده اعراب اعتراض کرد که اگر - علی علیه السّلام نوشت: اینکه صلح میان محمّد -قرآن- 24
را یاراي پاك کردن ندارم. پیغمبر « رسول اللّه » تو را رسول اللّه بدانیم با تو نمیجنگیم آن را بردار، علی علیه السّلام فرمود: کلمهي
صلی اللّه علیه و آله فرمود: آن کلمه را بمن بنما تا خود پاك کنم، علی علیه السّلام انگشت آن حضرت را بر آن گذاشت تا خود
پاك کرد. ولی آیا بعد و چگونه فرا گرفته است محتاج تتبّع تاریخی است، و در مجمع البیان از سیّد مرتضی نقل کرده است که
خواندن و نوشتن آن حضرت ممکن است و با اینکه آیه ناسازگار نیست. و از گفتار سیّد معلوم میشود که در آن روزگار اینکه
ممکن است اینکه معنی را استفاده کرد که اینکه « بَل هُوَ آیات-ٌ تا آخر » گفتگو بوده است و مطلب روشن نبوده است. 2- آیت 49
آیات انکار شدهي کافران حقایق و روشنیها است که در سینههاي عالمها است یعنی اینکه مطالب قرآن تا آن اندازه حقیقت است و
درست که مردم خردمند میتوانند آن را دریابند و سینههاي آنها آمادگی اندوختگی اینکه حقایق را دارد و چون بشنوند در مییابند
و درست میدانند پس آنکه نمیپذیرد نه از نادرستی قرآن است و نه از ناتوانی او است بلکه از ستمگري است و سر سختی که آماده
شاید اشاره باشد به اینکه نشانهي « قالُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَیه آیات-ٌ تا آخر » 3- آیت 50 30- اندیشه و پذیرش نمیشود. -قرآن- 13
پیغمبري من همین قرآن است که برترین معجزات است و خود همیشه پایدار است نه مثل دیگر معجزاتپیامبران که نقل آن در در
پیشگاه قدرت حق آماده است ولی در برابر قرآن ارزشی نداشته است و بمن ندادهاند و من مأمورم که با همین قرآن شما را رهبري
اگرچه نقل کردیم که آن روز براي مسلمین گرفتار فشار اعراب بوده است ولی میتوان « یا عِبادِيَ الَّذِینَ- تا آخر » کنم 4- آیت 56
52 -قرآن- - براي همه روزگاران اینکه استفاده را کرد که اگر ایمان هست و دل وابستهي بحق همهي روي زمین ملک -قرآن- 13
438-414 [ صفحه 87 ] و آثار قدرت او است و عبادت خدا هم جنبش انسانی است بآنجور که شایسته او است پس نتیجه استفاده از
آیه اینکه است: اي آفریدگان، همه سطح زمین آفریده حق است و پهناور و شما به اینکه جا و آنجا دلبسته نباشید و در هر جا که
پس خلاصهي زندگی جنبش بر سطح پهناور زمین است و ایمان شما بقدرت «13» شد جنبش و کار و کوشش خود را دنبال کنید
ما، و غیر آن خیالی است بیهوده.پس خلاصهي زندگی جنبش بر سطح پهناور زمین است و ایمان شما بقدرت ما، و غیر آن خیالی
شاید توضیح همین « کَأَیِّن مِن دَابَّۀٍ » تا آیت 60 «ِ کُلُّ نَفس ذائِقَۀُ المَوت » 317 و آیات پس از اینکه - است بیهوده. -پاورقی- 315
مطلب باشد که چون معنی زندگی زوال است آنکس بهدف میرسد که شکیبا باشد و روزي خود را مانند دیگر جنبندگان از قدرت
میشود « ما هذِه الحَیاةُ الدُّنیا إِلّا لَهوٌ- تا آخر » 5- آیت 64 98- 59 -قرآن- 73 - بینهایت حق بخواهد و بآخر رستگار شود. -قرآن- 26
صفحه 47 از 244
گفت همانطور که آدمی در برابر هزاران نیازمندي و آماده کردن وسیلهي آسایش خود کوشش میکند در برابر همهي اینها
کوششی هم براي اسباب بازي و سرگرمی خود میکند و آنرا براي موقع بیکاري و سر بندي آماده میگذارد زندگی روزانهي انسان
همان بازي و سرگرمی است و همهي کار و کوششهاي در زندگی باید همانند آماده کردن بازیچه و ابزار سرگرمی باشد که سراي
دیگر اصل زندگی است و کار و کوشش آدمی باید براي آماده کردن وسائل آنجا باشد، و چون انسان در اینکه کرهي زمین
بالاترین نماي قدرت حق است پس کمال او و رفع احتیاج آن سراي او بکار بردن و نمایاندن حقیقت خود است که قدرت و توانائی
او باشد از هر کس به اندازهي خود در آنچه که عقل ظاهر و دین حکم کند یا عقل باطن و خرد آدمی، و آنچه از اینکه دستور
جَعَلنا حَرَماً آمِناً وَ » 6- آیت 67 جملههاي 53- بیرون باشد یا منفی و زیان آور است یا بازي است و نابود کردن وقت. -قرآن- 13
راهنمائی مردم است برمزي از اسرار قدرت که میل و عاطفهي آدمی است و آنها را یادآور شده است که عرب «ُ یُتَخَطَّف النّاس
72 [ صفحه 88 ] کردهاند که چون پاي بحرم نهد - غارتگر آدمکش را در یک محوّطهي معیّن و کوچک محدودش -قرآن- 23
خویش دگرگون شود و از شرّش آسوده شوند و البتّه قدرتی دیگر است که بر اینکه خوي درندگی نهادي عرب برتري دارد که آن
معانی مختلف دیگران نقل شد، ولی ممکن است معنی « وَ الَّذِینَ جاهَدُوا- تا آخر » را در آنجا دگرگون میکند. 7- آیت آخر
در اینکه آیه یعنی در راه و « فینا » عمومیتر از آیه استفاده کرد، چون زندگی مجاهده است و کار و کوشش و ایستادگی. و دو کلمه
فرمان ما، پس کوشش در راه خدا همان چیزها است که خیر و صلاح و کمال آدمی است و معلوم است که کوشش در راه زندگی
بآنجور که دستور است و خیر و صلاح موجب هدایت است و رستگاري از هر کس باندازه گنج خود و توانائیش و اگر بهدف
نرسد و ناامیدي داشته باشد بواسطهي مزاحمات و عوارض مادّي است که خلاف هدایت و رستگاري نیست و کمترین سود اینگونه
شاید براي روشن کردن همین مطلب « إِن اللّهَ لَمَعَ المُحسِنِینَ » کوشش آرامش وجدان است که انجام وظیفه باشد و جملهي آخر
باشد که اگر کوشش در راه حق سود ظاهریش کم باشد یا بینتیجه شود سود اصلی آن پابرجاست که نیکو کاري است و همراهی
[ 745 [ صفحه 89 - 37 -قرآن- 707 - خداوند و نگهدارنده حقیقت انسانیّت او است. -قرآن- 14